بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت دوم :
نکته اول: وَقَضَى رَبُّكَ - است. قضا یعنی حتمی شدن. یعنی حکمت و مشیّت الهی بر تحقق آن حتمیّت دارد و تغییر و تبدیل نیز نمی یابد.
نکته دوم: أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ - تأکید بر این است که هیچ کس را نپرستید، به جز او. و پرستش همان هدف گرفتن و وابستگی است، همان اختصاص دادن همه و اوج عشق و محبت است که در اطاعت محقق شده و تجلی مییابد.
نکته سوم: وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، یعنی نیکی و بخشش نسبت به والدین است که بلافاصله پس از توحید ذکر شده است.به راستی چرا؟
شاید بتوان بیان نمود که یکی از جنبه های آن، ضرورت و اهمیت قدردانی نسبت به کسانی است که باذن الله در وجود یافتن ما نقش داشتهاند.
اولین نقش آفرین، همان خدای خالق، باری و مصور است - هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنی، که ارادهاش بر خلق ما تعلق گرفته است و به ما هستی بخشیده است، پس او باید پرستش شود. اما نقش بعدی که نقش واسطه است، پدر و مادر ما هستند که باید مورد احترام باشند و نقش بعدی نیز معلم، راهنما و رهبر اختصاص دارد که در رأس آن پیامبر اکرم و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین هستند که باید مورد اطاعت و تبعیت قرار گیرند.
نکته چهارم: إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُ هُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ، تأکید دارد که به ویژه اگر یکی یا هر دو نفر آنها به سن کهولت رسیدند، مبادا به آنها اف بگویی!
اف،کمترین حد از بیاحترامی یا ناراحت کردن است. امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر چيزى كمتر از اُف - وجود داشت، خدا از آن نهى مى كرد. اُف كمترين اظهار ناراحتى است. و از اين جمله، نظر كردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
تأکید بر این ادب و رعایت، به ویژه در سنین پیری والدین، قابل تأمل است. ما همیشه جوان و میانسال نبودیم، آنها نیز همیشه پیر و ناتوان نبودند. پس با امیدهایی ما را از نوزادی تا این سنّ آوردهاند هر چند که ممکن است خطاهایی نیز داشته باشند و یا اصلاً خوب نباشند و ظلم هم کرده باشند اما در هر حال آنها والدین هستند و ما اولاد و این اف چه ناشکری و دل شکستن بزرگی است. به ویژه در دوران شکسته شدن و ناتوانی آنها. در واقع خط بطلان کشیدن به همه علایق، آرزوها، امیدها و دلبستگیهاست.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت دوم :
نکته اول: وَقَضَى رَبُّكَ - است. قضا یعنی حتمی شدن. یعنی حکمت و مشیّت الهی بر تحقق آن حتمیّت دارد و تغییر و تبدیل نیز نمی یابد.
نکته دوم: أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ - تأکید بر این است که هیچ کس را نپرستید، به جز او. و پرستش همان هدف گرفتن و وابستگی است، همان اختصاص دادن همه و اوج عشق و محبت است که در اطاعت محقق شده و تجلی مییابد.
نکته سوم: وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، یعنی نیکی و بخشش نسبت به والدین است که بلافاصله پس از توحید ذکر شده است.به راستی چرا؟
شاید بتوان بیان نمود که یکی از جنبه های آن، ضرورت و اهمیت قدردانی نسبت به کسانی است که باذن الله در وجود یافتن ما نقش داشتهاند.
اولین نقش آفرین، همان خدای خالق، باری و مصور است - هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنی، که ارادهاش بر خلق ما تعلق گرفته است و به ما هستی بخشیده است، پس او باید پرستش شود. اما نقش بعدی که نقش واسطه است، پدر و مادر ما هستند که باید مورد احترام باشند و نقش بعدی نیز معلم، راهنما و رهبر اختصاص دارد که در رأس آن پیامبر اکرم و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین هستند که باید مورد اطاعت و تبعیت قرار گیرند.
نکته چهارم: إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُ هُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ، تأکید دارد که به ویژه اگر یکی یا هر دو نفر آنها به سن کهولت رسیدند، مبادا به آنها اف بگویی!
اف،کمترین حد از بیاحترامی یا ناراحت کردن است. امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر چيزى كمتر از اُف - وجود داشت، خدا از آن نهى مى كرد. اُف كمترين اظهار ناراحتى است. و از اين جمله، نظر كردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
تأکید بر این ادب و رعایت، به ویژه در سنین پیری والدین، قابل تأمل است. ما همیشه جوان و میانسال نبودیم، آنها نیز همیشه پیر و ناتوان نبودند. پس با امیدهایی ما را از نوزادی تا این سنّ آوردهاند هر چند که ممکن است خطاهایی نیز داشته باشند و یا اصلاً خوب نباشند و ظلم هم کرده باشند اما در هر حال آنها والدین هستند و ما اولاد و این اف چه ناشکری و دل شکستن بزرگی است. به ویژه در دوران شکسته شدن و ناتوانی آنها. در واقع خط بطلان کشیدن به همه علایق، آرزوها، امیدها و دلبستگیهاست.(ادامه دارد...)
۲۴۰
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.