ⓑⓡⓞⓚⓔⓝ ⓛⓞⓥⓔ
ادامه پارت 3
یونگی: مطمئنی؟ واقعا خوبم میکنه؟ اینم بگم الکل یا از این چیزا نباشه از بس خوردم حالم ازش بهم میخوره
سوبین:نگران نباش من کی ناامیدت کردم باهام بیا پشیمون نمیشی اینم بگم بقیه بچها اونجااند امروز توخونم پارتی گرفتم بیای خوش میگذره
یونگی: حوصله اون بیکار هارو ندارم
سوبین:اگه میخوای خوب بشی باهام بیا
یونگی: باشه
سوبین و یونگی سوار ماشین شدن تا به خونه رسیدن
سوبین:چرا اینقدر بی حوصله ای یکم حرف بزن
یونگی : پیاده شو میخوام هر چه زود تر حالم خوب شه اینقدر هم حرف نزن کارت رو بکن
جونگ هی: ببین کی اومده یونگی
مین سو:اووووووه چه عجب یک سری به ما زدی می گفتی یک گوسفندی چیزی برات قربانی کنم اینجوری زشته
یونگی: خفه شین بابا
جونگ هی: بعد سال ها اومدی اینجوری با ما حرف میزنی؟ تو خجالت نمیکشی؟
سوبین : بچه ها آروم باشین امروز یونگی حالش خوب نیست یونگی بیا بریم تو اتاق
یونگی: باشه بریم بچه ها متاسفم امروز اصلا خوب نیستم
سوبین و یونگی به سمت اتاق رفتن
سوبین: یونگی درو ببند
یونگی:باشه
سوبین: اینو بگیر و بکش حسابی خوبت میکنه
یونگی:این چیه؟ مواده؟
سوبین: اره شیشه هست خیلی روت اثر نمیزاره مامانت نمی فهمه .نترس . فقط بکش مگه نمیخوای خوب بشی؟
یونگی:ولی
سوبین : ولی نداره امتحانش کن ضرر نمیکنی من میدم بیرون توهم کارت رو بکن
یونگی: اگه خوبم میکنه چراکه نه
چند ساعت بعد
ویو مادر شوگا:
چند ساعته گذشته ولی یونگی هنوز نیامده نکنه اتفاقی براش افتاده
جیم جی: مامان یونگی اومد
مادر شوگا: یونگی حالت خوبه؟تا الان کجا بودی؟ هیچ فکر کردی نگرانت میشم؟
یونگی:خوبم آره خوبم
یونگی که داشت تلوتلو به سمت اتاق میفرست یکدفعه افتاد
جیم جی: یونگی چیشد؟
مادر شوگا: زود باش زنگ بزن اورژانس . خدایامن از دست این بچه چه کنم دوباره رفت بیرون دوستاش چیز خورش کردن. این پسر تا خودشو نکشه ول کن نیست
ویو یونگی: اینجا کجاست منو کی اوردن اینجا برای چی اینجام
یونگی: مطمئنی؟ واقعا خوبم میکنه؟ اینم بگم الکل یا از این چیزا نباشه از بس خوردم حالم ازش بهم میخوره
سوبین:نگران نباش من کی ناامیدت کردم باهام بیا پشیمون نمیشی اینم بگم بقیه بچها اونجااند امروز توخونم پارتی گرفتم بیای خوش میگذره
یونگی: حوصله اون بیکار هارو ندارم
سوبین:اگه میخوای خوب بشی باهام بیا
یونگی: باشه
سوبین و یونگی سوار ماشین شدن تا به خونه رسیدن
سوبین:چرا اینقدر بی حوصله ای یکم حرف بزن
یونگی : پیاده شو میخوام هر چه زود تر حالم خوب شه اینقدر هم حرف نزن کارت رو بکن
جونگ هی: ببین کی اومده یونگی
مین سو:اووووووه چه عجب یک سری به ما زدی می گفتی یک گوسفندی چیزی برات قربانی کنم اینجوری زشته
یونگی: خفه شین بابا
جونگ هی: بعد سال ها اومدی اینجوری با ما حرف میزنی؟ تو خجالت نمیکشی؟
سوبین : بچه ها آروم باشین امروز یونگی حالش خوب نیست یونگی بیا بریم تو اتاق
یونگی: باشه بریم بچه ها متاسفم امروز اصلا خوب نیستم
سوبین و یونگی به سمت اتاق رفتن
سوبین: یونگی درو ببند
یونگی:باشه
سوبین: اینو بگیر و بکش حسابی خوبت میکنه
یونگی:این چیه؟ مواده؟
سوبین: اره شیشه هست خیلی روت اثر نمیزاره مامانت نمی فهمه .نترس . فقط بکش مگه نمیخوای خوب بشی؟
یونگی:ولی
سوبین : ولی نداره امتحانش کن ضرر نمیکنی من میدم بیرون توهم کارت رو بکن
یونگی: اگه خوبم میکنه چراکه نه
چند ساعت بعد
ویو مادر شوگا:
چند ساعته گذشته ولی یونگی هنوز نیامده نکنه اتفاقی براش افتاده
جیم جی: مامان یونگی اومد
مادر شوگا: یونگی حالت خوبه؟تا الان کجا بودی؟ هیچ فکر کردی نگرانت میشم؟
یونگی:خوبم آره خوبم
یونگی که داشت تلوتلو به سمت اتاق میفرست یکدفعه افتاد
جیم جی: یونگی چیشد؟
مادر شوگا: زود باش زنگ بزن اورژانس . خدایامن از دست این بچه چه کنم دوباره رفت بیرون دوستاش چیز خورش کردن. این پسر تا خودشو نکشه ول کن نیست
ویو یونگی: اینجا کجاست منو کی اوردن اینجا برای چی اینجام
۴.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.