Love and lie 5
Love and lie 5
سوهو رفتش پیش بقیه مهمونا و فلیکس و هیونجین تنها شدن و شروع کردن به حرف زدن اون لحظه برای جفتشون خیلی لذت بخش و آرامش بخش بود طوری که هیچکدومشون هیچوقت فکر نمیکردن نسبت به یکی انقدر راحت باشن.هیونجین داشت راجب زندگیش و خواسته های قلبیش حرف میزد چیزایی که هیچوقت تا حالا به کسی نگفته بود و فلیکس هم گوش میداد.
_اوه ببخشید فکر کنم زیادی حرف زدم
هیونجین سرش پایین آورد و فکر کرد فلیکس به زور داره به حرفاش گوش میده ولی نمیدونست فلیکس محو حرفاش شده.
+نه ایراد نداره وقتی حرف میزنی آرامش میگیرم
_جدی؟؟؟؟؟؟
+آره چطور؟؟؟چرا انقدر تعجب کردی؟؟؟
_چون وقتی تو هم حرف میزنی من آرامش میگیرم ، آرامش عجیب و مرگباری
فلیکس از بیرون یه لبخند زد ولی از درون داشت از خوشحالی و میترکید
بعد از حرف زدن چند دقیقه سکوت بینشون جاری شد
فلیکس که طاقت سکوت نداشت مخصوصا با هیونجین سر حرف و باز کرد
+ای کاش منم یکی رو داشتم
_چی؟
+اوه ببخشید بلند گفتم؟!
_آره ولی باید بهم بگی
+میگم ای کاش یکی رو داشتم
_از چه نظر
+یه دوست پسر خوشتیپ و پایه
_ودف...تو که پسری!!!
+اهم...خب...من گی ام
_چی جدی؟!...
+آره چطور؟
_منم گی ام
+ها.......
فلیکس زبونش بند اومده بود یعنی این سرنوشت بود؟
+چه باحال*خنده*
_آره خیلی باهم تفاهم داریم
+*لبخند*
هیونجین از سر جاش بلند شد و کت بلندش و درآورد و دستش و به سمت فلیکس دراز کرد.
_لی فلیکس به من افتخار میدی؟
+*لبخند*البته مستر هوانگ
هیونجین دست فلیکس و گرفت به سمت محل رقص رفتن از شانس بد یا خوبشون دقیقا وقتی رسیدن آهنگ آرومی پخش شد که همون لحظه فکری به ذهن هیونجین رسید
_فلیکس
+بله
_تانگو بلدی؟
+تانگو؟؟؟
_آره تانگو
+آره ولی...
حرفش با کاری که هیونجین کرد قطع شد
هیونجین یکی از دستاش و روی کمر فلیکس گذاشت
_این آهنگ دقیقا مناسب تانگو عه بیا تانگو برقصیم
+ولی...
فلیکس با دیدن چهره ی هیونجین که داشت بهش نزدیک میشد نظرش تغییر کرد
+باشه
و شروع کردن به رقصیدن و کلی خوش گذروندن ، جفتشون خیلی خوش حال بودن و بعد از آهنگ تانگو با چند تا آهنگ دیگه هم رقصیدن
+آهه خیلی گرمه..
_آره خیلی گرمه
هیونجین دستش و به طرف یقه اش برد و دو تا دکمه از لباش سفید رنگش و باز کرد فلیکس به هیونجین نگاهی انداخت
+چ..چیکار داری میکنی؟؟
_گرمه
+خب منم گرممه
هیونجین دستش و به طرف کت فلیکس برد و کتش و درآورد و بعدش دو تا از دکمه های اون هم باز کرد
_الان بهتر شد
+*سرفه*
_نوشیدنی میخوری؟
+آره
_گارسون
÷بله جناب
_دو لیوان نوشیدنی لطفا
÷بله حتما چیز دیگه میل ندارید
_نه
گارسون سرش رو به نشونه احترام خم کرد و رفت
بعد چند دقیقه نوشیدنی هاشون اومد و اونا الان مست بودن.
£££££
سوهو رفتش پیش بقیه مهمونا و فلیکس و هیونجین تنها شدن و شروع کردن به حرف زدن اون لحظه برای جفتشون خیلی لذت بخش و آرامش بخش بود طوری که هیچکدومشون هیچوقت فکر نمیکردن نسبت به یکی انقدر راحت باشن.هیونجین داشت راجب زندگیش و خواسته های قلبیش حرف میزد چیزایی که هیچوقت تا حالا به کسی نگفته بود و فلیکس هم گوش میداد.
_اوه ببخشید فکر کنم زیادی حرف زدم
هیونجین سرش پایین آورد و فکر کرد فلیکس به زور داره به حرفاش گوش میده ولی نمیدونست فلیکس محو حرفاش شده.
+نه ایراد نداره وقتی حرف میزنی آرامش میگیرم
_جدی؟؟؟؟؟؟
+آره چطور؟؟؟چرا انقدر تعجب کردی؟؟؟
_چون وقتی تو هم حرف میزنی من آرامش میگیرم ، آرامش عجیب و مرگباری
فلیکس از بیرون یه لبخند زد ولی از درون داشت از خوشحالی و میترکید
بعد از حرف زدن چند دقیقه سکوت بینشون جاری شد
فلیکس که طاقت سکوت نداشت مخصوصا با هیونجین سر حرف و باز کرد
+ای کاش منم یکی رو داشتم
_چی؟
+اوه ببخشید بلند گفتم؟!
_آره ولی باید بهم بگی
+میگم ای کاش یکی رو داشتم
_از چه نظر
+یه دوست پسر خوشتیپ و پایه
_ودف...تو که پسری!!!
+اهم...خب...من گی ام
_چی جدی؟!...
+آره چطور؟
_منم گی ام
+ها.......
فلیکس زبونش بند اومده بود یعنی این سرنوشت بود؟
+چه باحال*خنده*
_آره خیلی باهم تفاهم داریم
+*لبخند*
هیونجین از سر جاش بلند شد و کت بلندش و درآورد و دستش و به سمت فلیکس دراز کرد.
_لی فلیکس به من افتخار میدی؟
+*لبخند*البته مستر هوانگ
هیونجین دست فلیکس و گرفت به سمت محل رقص رفتن از شانس بد یا خوبشون دقیقا وقتی رسیدن آهنگ آرومی پخش شد که همون لحظه فکری به ذهن هیونجین رسید
_فلیکس
+بله
_تانگو بلدی؟
+تانگو؟؟؟
_آره تانگو
+آره ولی...
حرفش با کاری که هیونجین کرد قطع شد
هیونجین یکی از دستاش و روی کمر فلیکس گذاشت
_این آهنگ دقیقا مناسب تانگو عه بیا تانگو برقصیم
+ولی...
فلیکس با دیدن چهره ی هیونجین که داشت بهش نزدیک میشد نظرش تغییر کرد
+باشه
و شروع کردن به رقصیدن و کلی خوش گذروندن ، جفتشون خیلی خوش حال بودن و بعد از آهنگ تانگو با چند تا آهنگ دیگه هم رقصیدن
+آهه خیلی گرمه..
_آره خیلی گرمه
هیونجین دستش و به طرف یقه اش برد و دو تا دکمه از لباش سفید رنگش و باز کرد فلیکس به هیونجین نگاهی انداخت
+چ..چیکار داری میکنی؟؟
_گرمه
+خب منم گرممه
هیونجین دستش و به طرف کت فلیکس برد و کتش و درآورد و بعدش دو تا از دکمه های اون هم باز کرد
_الان بهتر شد
+*سرفه*
_نوشیدنی میخوری؟
+آره
_گارسون
÷بله جناب
_دو لیوان نوشیدنی لطفا
÷بله حتما چیز دیگه میل ندارید
_نه
گارسون سرش رو به نشونه احترام خم کرد و رفت
بعد چند دقیقه نوشیدنی هاشون اومد و اونا الان مست بودن.
£££££
۱.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.