فیک تهیونگ (عشق ناخوانده) پارت 11
~ عشق ناخوانده ~
پارت 11
بعد از چند ثانیه لبشو از لبم جدا کرد و گفت :
- دوست دارم !
چند لحظه تو شک بود که با صدای کف زدن پسرا و جیغ دخترا به خودم اومدم ... خاستم دعواش کنم ک یهو دوربینو یادم اومد
+ منم دوست دارم تهیونگااا
و پاشدم و رفتم بیرون ؛ رفتم رو پشت بوم نفسم بند اومده بود که یهو در باز شد جیمین بود :
÷ یا حالت خوبه ؟
+ نه اصلا
÷ چرا ؟
+ توقع اینکارشو نداشتم اخه چجور یه نفر میتونه تو یه روز اینهمه تغیر کنه ؟!
÷ از چه نظر ؟
+ اخه فک نمیکردم دوسم داشته باشه ...!
÷ اون از اولش دوست داشت !
+ پس عمم به من میگف هرزه کوچولو
÷ یا بیخیال اون جدی نبود
رفتم و وایسادم لبه پشت بوم تا از باد لذت ببرم که یهو پام سر خورد داشتم پرت میشدم پائین که یهو جیمین دستمو کشید ... که دوتامون با هم خوردیم زمین اما...
من روی جیمین افتاده بودم و لبم روی لبش بود :/
از زبان تهیونگ )
میدونستم بورا شکه شده پس رفتم دنبالش داشتم میرفتم سمت پشت بوم که از تو پنجره ای که کنار در بود متوجه صحنه ای شدم ... اشک تو چشام جمع شد چجوری میتونست با لبایی که همین چند ثانیه پیش بوسیده بودمش جیمینو ببوسه ؟!
حالم بد شد حالت تحوو گرفتم و رفتم پایین اشک از چشام جاری بود... اشکام پاک کردم رفتم پیش فنا تو دلم گفتم :
اون از اولشم جیمینو دوست داشت دیگه راهی باقی نمونده میخام ازش جدا بشم دیگه برام مهم نیست مامان بابام چی میخان !
از زبان بورا )
سریع با خجالت ازش جدا شدم که ... جیمین زد زیره خنده انقد کیوت بود که هر وقت میخندید قند تو دلم اب میشد :
÷ وای دختر حواستو جمع کن !
+ ب ب ببخشید
÷ یا بیخیال از قصد که نبود
+ نباید میگرفتیم !
÷ لابد عقلت کمه ؛ بمیری بهتره یا منو ببوسی ؟
+ یا جیمیناااا با من شوخی نکن
÷ اصن الان که اینجور شد میرم به جرم ازار جنسی ازت شکایت میکنم ...
+ یااا جیمینااا
تا طبقه پایین داشتم با جیمین بحث میکردم و میخندیدم
تا رسیدیم طبقه ساکت شدیم ...
از زبان ته )
صدای جیغ و خنده جیمین و بورا کل راهرو رو پر کرده بود حوری که همه میشنیدن که یهو اومدن پائین و کاملا ساکت شدن بورا اومد تشست روی صندلیش و جیمینش نشست سر جاش ... که یهو با صدای فن به خودم اومدم
% تهیونگ شی میدونم اجازشو ندارم اما میشه خواش کنم ببوسومت ؟
باید مث همیشه میگفتم نه اما بورا داشت نگام میکرد نفهمیدم چی شد فقط تصمیم گرفتم بهش اجازه بدم چون دوربینا هم رفته بودن مهم نبود ...
- اره البته
و لپمو بردم جلوش
دختره انقد ذوق کرده بود که نزدیک بود غش کنه اروم لبشو رو لپم گذاشت که یهو همه شکه شدن ...
پارت 11
بعد از چند ثانیه لبشو از لبم جدا کرد و گفت :
- دوست دارم !
چند لحظه تو شک بود که با صدای کف زدن پسرا و جیغ دخترا به خودم اومدم ... خاستم دعواش کنم ک یهو دوربینو یادم اومد
+ منم دوست دارم تهیونگااا
و پاشدم و رفتم بیرون ؛ رفتم رو پشت بوم نفسم بند اومده بود که یهو در باز شد جیمین بود :
÷ یا حالت خوبه ؟
+ نه اصلا
÷ چرا ؟
+ توقع اینکارشو نداشتم اخه چجور یه نفر میتونه تو یه روز اینهمه تغیر کنه ؟!
÷ از چه نظر ؟
+ اخه فک نمیکردم دوسم داشته باشه ...!
÷ اون از اولش دوست داشت !
+ پس عمم به من میگف هرزه کوچولو
÷ یا بیخیال اون جدی نبود
رفتم و وایسادم لبه پشت بوم تا از باد لذت ببرم که یهو پام سر خورد داشتم پرت میشدم پائین که یهو جیمین دستمو کشید ... که دوتامون با هم خوردیم زمین اما...
من روی جیمین افتاده بودم و لبم روی لبش بود :/
از زبان تهیونگ )
میدونستم بورا شکه شده پس رفتم دنبالش داشتم میرفتم سمت پشت بوم که از تو پنجره ای که کنار در بود متوجه صحنه ای شدم ... اشک تو چشام جمع شد چجوری میتونست با لبایی که همین چند ثانیه پیش بوسیده بودمش جیمینو ببوسه ؟!
حالم بد شد حالت تحوو گرفتم و رفتم پایین اشک از چشام جاری بود... اشکام پاک کردم رفتم پیش فنا تو دلم گفتم :
اون از اولشم جیمینو دوست داشت دیگه راهی باقی نمونده میخام ازش جدا بشم دیگه برام مهم نیست مامان بابام چی میخان !
از زبان بورا )
سریع با خجالت ازش جدا شدم که ... جیمین زد زیره خنده انقد کیوت بود که هر وقت میخندید قند تو دلم اب میشد :
÷ وای دختر حواستو جمع کن !
+ ب ب ببخشید
÷ یا بیخیال از قصد که نبود
+ نباید میگرفتیم !
÷ لابد عقلت کمه ؛ بمیری بهتره یا منو ببوسی ؟
+ یا جیمیناااا با من شوخی نکن
÷ اصن الان که اینجور شد میرم به جرم ازار جنسی ازت شکایت میکنم ...
+ یااا جیمینااا
تا طبقه پایین داشتم با جیمین بحث میکردم و میخندیدم
تا رسیدیم طبقه ساکت شدیم ...
از زبان ته )
صدای جیغ و خنده جیمین و بورا کل راهرو رو پر کرده بود حوری که همه میشنیدن که یهو اومدن پائین و کاملا ساکت شدن بورا اومد تشست روی صندلیش و جیمینش نشست سر جاش ... که یهو با صدای فن به خودم اومدم
% تهیونگ شی میدونم اجازشو ندارم اما میشه خواش کنم ببوسومت ؟
باید مث همیشه میگفتم نه اما بورا داشت نگام میکرد نفهمیدم چی شد فقط تصمیم گرفتم بهش اجازه بدم چون دوربینا هم رفته بودن مهم نبود ...
- اره البته
و لپمو بردم جلوش
دختره انقد ذوق کرده بود که نزدیک بود غش کنه اروم لبشو رو لپم گذاشت که یهو همه شکه شدن ...
۲۴.۷k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.