سناریو فیک
خانواده بد
P7
ویو ات:
این کلاس هم تموم شد حالا وقتش بود که برم خونه نمیدونم چرا اون پسره که باهاش دعوام شد همش سر کلاس نگاهم میکرد میتونستم نگاهای سنگینشو حس کنم
سوار ماشینم شدم و رفتم سمت خونه سریع لباسامو عوض کردم و به سمت شرکتم رفتم منشیم اومد سمتم و گفت که امروز با یکی از سهام دارای شرکت قرارداد دارم وای اصلا حوصله ندارم رفتم به یه رستوران تا یه جاجانگ میونگ سفارش بدم وقتی رفتم یه فرد آشنا رو دیدم اون همون پسره بود رفتم و سفارشمو گرفتم که دیدم درحال غذا خوردن بود یهو باهم چشم تو چشم شدیم وای قیافش خیلی کیوت و خنده دار شده بود خیلی سعی کردم که جلو خندمو بگیرم ولی نتونستم و یه خنده ریزی کردم سفارشمو گرفتم وقتی میخواستم از رستوران بیام بیرون اون پسره اومد سمتم
*وایسا
بگو عجله دارم
*واسه چی خندیدی
فک نمیکنم به تو ربطی داشته باشه
*گفتم بگو واسه چی خندیدی
اول برو خودتو تو آینه ببین بعد بیا دلیل خندمو بپرس
اینو گفتم و رفتم وای خدایا قیافش خیلی خوب بود هروقت بهش فکر میکنم از خنده پاره میشم
#سناریوفیک
P7
ویو ات:
این کلاس هم تموم شد حالا وقتش بود که برم خونه نمیدونم چرا اون پسره که باهاش دعوام شد همش سر کلاس نگاهم میکرد میتونستم نگاهای سنگینشو حس کنم
سوار ماشینم شدم و رفتم سمت خونه سریع لباسامو عوض کردم و به سمت شرکتم رفتم منشیم اومد سمتم و گفت که امروز با یکی از سهام دارای شرکت قرارداد دارم وای اصلا حوصله ندارم رفتم به یه رستوران تا یه جاجانگ میونگ سفارش بدم وقتی رفتم یه فرد آشنا رو دیدم اون همون پسره بود رفتم و سفارشمو گرفتم که دیدم درحال غذا خوردن بود یهو باهم چشم تو چشم شدیم وای قیافش خیلی کیوت و خنده دار شده بود خیلی سعی کردم که جلو خندمو بگیرم ولی نتونستم و یه خنده ریزی کردم سفارشمو گرفتم وقتی میخواستم از رستوران بیام بیرون اون پسره اومد سمتم
*وایسا
بگو عجله دارم
*واسه چی خندیدی
فک نمیکنم به تو ربطی داشته باشه
*گفتم بگو واسه چی خندیدی
اول برو خودتو تو آینه ببین بعد بیا دلیل خندمو بپرس
اینو گفتم و رفتم وای خدایا قیافش خیلی خوب بود هروقت بهش فکر میکنم از خنده پاره میشم
#سناریوفیک
۱۶۹
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.