𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂𝓼 𝓪𝓽 𝓼𝓬𝓱𝓸𝓸𝓵 p6🍷
ات ویو: یهو چشمام رو باز کردم دیدم که همه دارن نگامون میکنن
و نیلا و تهیونگ هم دارن میخندن خودمو از کوک جدا کردن
و با سرعت رفتم کلاس
ات: یا حضرت قاشق چنگال ابروم رفتتت
کوک ویو: یهو دیدم ات رفت ومن یه لبخند زدم و برگشتم پشت سرم
کوک: به چی زل زدین ها ( داد)
😅همه از ترس یه جایی رفتن🤣
تهیونگ : عا کوک الان چیزی که من دیدم واقعیت داشت شما از کی باهم صمیمی شدین( با خنده)
نیلا : الان ات بالا منفجر میشه ( خنده)
کوک: ( لبخند)
سانا : کوک، نیلا ات ات
نیلا: چیشده
کوک : ات چیزیش شده
سانا : دارن ات رو میزنن ( با لکنت)
کوک: چیییییی
کوک مثل فشفشه رفت بالا ✌🏻
ات ویو : رفتم کلاس و داشتم از خجالت آب میشدم که دیدم یه دختر همراه با 6دختر دیگه اومد پیشم
دختره: تو با چه حقی همچین کاری کردی ها( داد)
ات: منظورت چیه
دختره : تو به چه حقی جونگ کوکه منو بوسیدی ( داد)
ات: کاره خوبی کردم اون مال منه
دختره به ات سیلی محکمی زد ✨
🌸ات افتاد زمین 🌸😅
ات: هویی وحشی چرا همچین کاری کردی ها
ات پاشد و از موهای دختره گرفت و کشید
یکی دیگه از دخترا به ات لگد زد و شروع کردن به کتک زدن ات
دختره :انگار تو ادم نمیشی
دختره: باید موهاتو بزنم چون شپش داری
ات رو بلند کرد و کوبید به دیوار و داشت موهاش رو قیچی میکرد
ات: جیغغغغ عوضییی
ات با لگد از پشت به دختره زد و دختره رفت عقب قیچی رو برداشت و به صورت دختره یه خراش محکم انداخت
دختره : جیغ
بعد باز شروع کردن به کتک زدن ات و ات رو زمین به خودش پیچیده بود و از دهنش خون اومد و همینطور بینیش
کوک: اینجا چه خبره ( داد)
کوک اومد و دخترا رو زد زمین
کوک: ات حالت خوبه
ات از حال رفت
کوک : میاااااااا چرا همچین کاری کردیی ( داد خیلی بزرگ)
نیلا و ته هم اومدن اونجا
😂 نیلا یه سیلی به میا همون دختره زد 😎
نیلا : تف، بی تربیت اگه یباره دیگه ببینم داری با ات اینکارو میکنی ( الان نیلا از یقه ی میا گرفته چ داره با داد حرفاشو میگه)
کوک ات رو براید استایل بلند کرد و به میا گفت که اگه دورو بر من و ات بگردی خودم با دستای خودم میکشمت
میا : کوککک
نیلا : کوکُ زهرمار دختره ی
تهیونگ : نیلا بسه بیا ( پوزخند)
کوک رفت بیرون
نیلا و ته هم پشت سر اون رفتن
کوک ات رو برد به اتاق مراقب و پرستار ها داشتن به ات سرم میزدن کوک هم بیرون بود با زانو افتاد زمین و شروع کرد به گریه کردن
ته و نیلا پیش کوک بودن
ته: کوک گریه نکن
ته : چرا میا دست از زندگی تو بر نمیداره
نیلا: میا همون دوست دختر سابق کوکه؟؟
ته : اره
کوک : همچنان در حال گریه کردن
پرستار : میدونید شماره خونوادش چیه
کوک : حالش چطوره
پرستار : زیاد خوب نیست
نیلا : خانوادش تو کشور دیگه ای هستن اون اینجا تنهاست
کوک :میتونم ببینمش
پرستار : بله
کوک رفت تو اتاق
کوک : حالت خوبه متاسفم ( گریه)
ات: کوک گریه نکن تو نباید معذرت بخوایی ( بی حال)
کوک : گریه
ات : کوک بسه من حالم خوبه
و ات اینبار لباش رو به لبای کوک گذاشت و سطحی بوسید
ات : دیدی من حالم خوبه
کوک : گریه هاش رو پاک کرد و یه لبخند تلخ زد و شروع کرد....
ادامه دارد........
یاع 😅✌🏻
اسلاید اول قیافه ی میا
و نیلا و تهیونگ هم دارن میخندن خودمو از کوک جدا کردن
و با سرعت رفتم کلاس
ات: یا حضرت قاشق چنگال ابروم رفتتت
کوک ویو: یهو دیدم ات رفت ومن یه لبخند زدم و برگشتم پشت سرم
کوک: به چی زل زدین ها ( داد)
😅همه از ترس یه جایی رفتن🤣
تهیونگ : عا کوک الان چیزی که من دیدم واقعیت داشت شما از کی باهم صمیمی شدین( با خنده)
نیلا : الان ات بالا منفجر میشه ( خنده)
کوک: ( لبخند)
سانا : کوک، نیلا ات ات
نیلا: چیشده
کوک : ات چیزیش شده
سانا : دارن ات رو میزنن ( با لکنت)
کوک: چیییییی
کوک مثل فشفشه رفت بالا ✌🏻
ات ویو : رفتم کلاس و داشتم از خجالت آب میشدم که دیدم یه دختر همراه با 6دختر دیگه اومد پیشم
دختره: تو با چه حقی همچین کاری کردی ها( داد)
ات: منظورت چیه
دختره : تو به چه حقی جونگ کوکه منو بوسیدی ( داد)
ات: کاره خوبی کردم اون مال منه
دختره به ات سیلی محکمی زد ✨
🌸ات افتاد زمین 🌸😅
ات: هویی وحشی چرا همچین کاری کردی ها
ات پاشد و از موهای دختره گرفت و کشید
یکی دیگه از دخترا به ات لگد زد و شروع کردن به کتک زدن ات
دختره :انگار تو ادم نمیشی
دختره: باید موهاتو بزنم چون شپش داری
ات رو بلند کرد و کوبید به دیوار و داشت موهاش رو قیچی میکرد
ات: جیغغغغ عوضییی
ات با لگد از پشت به دختره زد و دختره رفت عقب قیچی رو برداشت و به صورت دختره یه خراش محکم انداخت
دختره : جیغ
بعد باز شروع کردن به کتک زدن ات و ات رو زمین به خودش پیچیده بود و از دهنش خون اومد و همینطور بینیش
کوک: اینجا چه خبره ( داد)
کوک اومد و دخترا رو زد زمین
کوک: ات حالت خوبه
ات از حال رفت
کوک : میاااااااا چرا همچین کاری کردیی ( داد خیلی بزرگ)
نیلا و ته هم اومدن اونجا
😂 نیلا یه سیلی به میا همون دختره زد 😎
نیلا : تف، بی تربیت اگه یباره دیگه ببینم داری با ات اینکارو میکنی ( الان نیلا از یقه ی میا گرفته چ داره با داد حرفاشو میگه)
کوک ات رو براید استایل بلند کرد و به میا گفت که اگه دورو بر من و ات بگردی خودم با دستای خودم میکشمت
میا : کوککک
نیلا : کوکُ زهرمار دختره ی
تهیونگ : نیلا بسه بیا ( پوزخند)
کوک رفت بیرون
نیلا و ته هم پشت سر اون رفتن
کوک ات رو برد به اتاق مراقب و پرستار ها داشتن به ات سرم میزدن کوک هم بیرون بود با زانو افتاد زمین و شروع کرد به گریه کردن
ته و نیلا پیش کوک بودن
ته: کوک گریه نکن
ته : چرا میا دست از زندگی تو بر نمیداره
نیلا: میا همون دوست دختر سابق کوکه؟؟
ته : اره
کوک : همچنان در حال گریه کردن
پرستار : میدونید شماره خونوادش چیه
کوک : حالش چطوره
پرستار : زیاد خوب نیست
نیلا : خانوادش تو کشور دیگه ای هستن اون اینجا تنهاست
کوک :میتونم ببینمش
پرستار : بله
کوک رفت تو اتاق
کوک : حالت خوبه متاسفم ( گریه)
ات: کوک گریه نکن تو نباید معذرت بخوایی ( بی حال)
کوک : گریه
ات : کوک بسه من حالم خوبه
و ات اینبار لباش رو به لبای کوک گذاشت و سطحی بوسید
ات : دیدی من حالم خوبه
کوک : گریه هاش رو پاک کرد و یه لبخند تلخ زد و شروع کرد....
ادامه دارد........
یاع 😅✌🏻
اسلاید اول قیافه ی میا
۳۱.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.