کشتی شکستگان پیروز درقرآن خدا درس تاریخ و تمدن بشر
❤ شکستن کشتی
حضرت خضر(ع) پس از درخواست و اصرار موسای کلیم(ع)، او را با خود همراه ساخت تا اینکه سوار بر کشتی شدند. جناب خضر(ع) بعد از مدتی، شروع به شکستن و سوراخ کردن کشتی نمود و بیدرنگ مورد سؤال و اعتراض موسی(ع) واقع گردید که: «آیا سوراخ کردی آن را تا غرق کنی اهلش را؟ همانا آوردی چیزی ناشایست!»[1] آنگاه حضرت خضر(ع) به او یادآور شد که: «آیا نگفتم بهدرستی که تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی؟»[2]
جناب موسی(ع) چون میدانست که حضرت خضر(ع) صاحب علم لدنّی است، نمیخواست همراهی با او را از دست بدهد؛ از اینرو، با حالت شرمندگی از بیصبری خویش، عذرخواهی نمود و گفت: مرا به جهت فراموشیام مؤاخذه مکن و بر من در کارم سخت مگیر![3]
حضرت خضر(ع) در پایان سفر، در بیان رمز و راز کارش، کشتی را برای فقرا و مساکین دانست که به وسیله آن از مواهب دریا بهرهمند میشدند. بنابر این، میگوید: به کشتی آسیب رساندم تا به دست پادشاه غاصب نیفتد.[4] در تأویل این واقعه، گفتنی است مراد از کشتی، وجود هدایتگر خود حضرت خضر(ع) میباشد که در دریای عشق و محبت حرکت میکند و وسیله رزق و روزی معنوی فقرای الی الله، یعنی سالکان الهی است تا آنها را سوار بر کشتی وجود خویش نماید و به سوی مقصد که همانا جمال جمیل رحیمی است، سیر دهد.
و اینگونه، حضرت خضر(ع) نخستین آموزش درس طریقتی علم لدنّی را با شکستن کشتی وجودش به حضرت موسی(ع) ارائه نمود و به او این توجه را داد که هادی نجاتبخش راه معنا میباید در ابتدا خودش را بشکند و از غرور و تکبر دور سازد و در برابر فقرای الی الله خاضع و فروتن باشد تا در طی مسیر، استکبار درونیاش، وجود معنوی او را تصرّف نکند و اینچنین، به واسطه فنای از خود، به بقای وجه جمیل پروردگارش نایل شود.
به بیان دیگر، هادی راه کمال تا اهل فنا و بقا نباشد، نمیتواند به عنوان کشتی، هدایتگر و نجاتبخش پیروان نیازمندش محسوب شود و به اهل کشتی، رزق و روزی قلبی و معنوی برساند و آنها را بر روی آب که نماد محبت و عشق است، به سوی ساحل رشد و کمالِ رحیمیت هدایت نماید.
حضرت خضر(ع) پس از درخواست و اصرار موسای کلیم(ع)، او را با خود همراه ساخت تا اینکه سوار بر کشتی شدند. جناب خضر(ع) بعد از مدتی، شروع به شکستن و سوراخ کردن کشتی نمود و بیدرنگ مورد سؤال و اعتراض موسی(ع) واقع گردید که: «آیا سوراخ کردی آن را تا غرق کنی اهلش را؟ همانا آوردی چیزی ناشایست!»[1] آنگاه حضرت خضر(ع) به او یادآور شد که: «آیا نگفتم بهدرستی که تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی؟»[2]
جناب موسی(ع) چون میدانست که حضرت خضر(ع) صاحب علم لدنّی است، نمیخواست همراهی با او را از دست بدهد؛ از اینرو، با حالت شرمندگی از بیصبری خویش، عذرخواهی نمود و گفت: مرا به جهت فراموشیام مؤاخذه مکن و بر من در کارم سخت مگیر![3]
حضرت خضر(ع) در پایان سفر، در بیان رمز و راز کارش، کشتی را برای فقرا و مساکین دانست که به وسیله آن از مواهب دریا بهرهمند میشدند. بنابر این، میگوید: به کشتی آسیب رساندم تا به دست پادشاه غاصب نیفتد.[4] در تأویل این واقعه، گفتنی است مراد از کشتی، وجود هدایتگر خود حضرت خضر(ع) میباشد که در دریای عشق و محبت حرکت میکند و وسیله رزق و روزی معنوی فقرای الی الله، یعنی سالکان الهی است تا آنها را سوار بر کشتی وجود خویش نماید و به سوی مقصد که همانا جمال جمیل رحیمی است، سیر دهد.
و اینگونه، حضرت خضر(ع) نخستین آموزش درس طریقتی علم لدنّی را با شکستن کشتی وجودش به حضرت موسی(ع) ارائه نمود و به او این توجه را داد که هادی نجاتبخش راه معنا میباید در ابتدا خودش را بشکند و از غرور و تکبر دور سازد و در برابر فقرای الی الله خاضع و فروتن باشد تا در طی مسیر، استکبار درونیاش، وجود معنوی او را تصرّف نکند و اینچنین، به واسطه فنای از خود، به بقای وجه جمیل پروردگارش نایل شود.
به بیان دیگر، هادی راه کمال تا اهل فنا و بقا نباشد، نمیتواند به عنوان کشتی، هدایتگر و نجاتبخش پیروان نیازمندش محسوب شود و به اهل کشتی، رزق و روزی قلبی و معنوی برساند و آنها را بر روی آب که نماد محبت و عشق است، به سوی ساحل رشد و کمالِ رحیمیت هدایت نماید.
۱.۹k
۲۸ دی ۱۴۰۲