فیک عشق قدیمی
فیک عشق قدیمی
پارت ²⁹
مکالمه ات و تام
ات: ت.تام کجایی "صدای گرفته و پر استرس"
تام: مامان چیشده خوبی؟
ات: نه، خوب نیستم، نه من نه تهیونگ
تام: مامان چیشده درست بگو ببینم
ات: یونا پیشته؟
تام: اره باهمیم
ات: میاین بیمارستانِ .... ، بابای یونا تصادف کرده
تام ا.الان میایم
ویو ات
با استرس جلوی اتاق عمل نشسته بودم، استرس داشتم خیلی زیاد، کاش باهاش اونجوری حرف نمیزدم، کاش با اون حالش ولش نمیکردم، با دیدن اومدن دکترش سریع به سمت دکترش رفتم
ات: ت.تهیونگ، چیشد، حالش خوبه "تند و با استرس"
دکتر: تصادف شدیدی با ماشین کردن، آقای کیم خیلی قابل احترامن واسهی ما، ایشون جراح خیلی ماهری هستن، ما تمام تلاشمون رو براشون میکنم، اوممم... خانم کیم راستش باید بگم که متاسفانه ایشون در حین عمل تو کما رفتن و سطح هوشیاریشون خیلی پایینه، امیدوارم به هوش بیان.
دیگه، دیگه هیچی نشنیدم، همش تقصیر منه، بعد رفتن دکتر چشمام سیاهی رفت و زیر پام خالی شد.....
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
پارت ²⁹
مکالمه ات و تام
ات: ت.تام کجایی "صدای گرفته و پر استرس"
تام: مامان چیشده خوبی؟
ات: نه، خوب نیستم، نه من نه تهیونگ
تام: مامان چیشده درست بگو ببینم
ات: یونا پیشته؟
تام: اره باهمیم
ات: میاین بیمارستانِ .... ، بابای یونا تصادف کرده
تام ا.الان میایم
ویو ات
با استرس جلوی اتاق عمل نشسته بودم، استرس داشتم خیلی زیاد، کاش باهاش اونجوری حرف نمیزدم، کاش با اون حالش ولش نمیکردم، با دیدن اومدن دکترش سریع به سمت دکترش رفتم
ات: ت.تهیونگ، چیشد، حالش خوبه "تند و با استرس"
دکتر: تصادف شدیدی با ماشین کردن، آقای کیم خیلی قابل احترامن واسهی ما، ایشون جراح خیلی ماهری هستن، ما تمام تلاشمون رو براشون میکنم، اوممم... خانم کیم راستش باید بگم که متاسفانه ایشون در حین عمل تو کما رفتن و سطح هوشیاریشون خیلی پایینه، امیدوارم به هوش بیان.
دیگه، دیگه هیچی نشنیدم، همش تقصیر منه، بعد رفتن دکتر چشمام سیاهی رفت و زیر پام خالی شد.....
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
۴.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.