فیک تهیونگ پارت ۴۵
از زبان ا/ت
همه مهمونا فقط به منو تهیونگ نگاه میکردن که مادره تهیونگ جلومون ظاهر شد.. خیلی ترس و استرس داشتم تهیونگ محکم دستم رو چسبیده
مادرش بر خلاف انتظاراتم لبخند زد و بدون هیچ حرفی از کنارمون رد شد گفتم : احساس میکنم این آرامش قبل از طوفانه نه؟
تهیونگ گفت : ا/ت هیچی نمیتونه امروز رو برامون خراب کنه...
بهش لبخند زدم که گفت : چرا اینقدر خوشگل شدی که همه نگات میکنن دلم نمیخواد کسی ببینتت
خم شد و آروم دمه گوشم گفت : میخوام.. فقط برای من اینقدر خوشگل باشی
از یقه کتش گرفتم و آروم با چشمای خمارم گفتم : تو هم همچنین
در همین حین مینجا پرید وسط و گفت : وای بسه دیگه چقدر عشق شما شیرینه آخه حالم بد شد
جیمین خندید و گفت : دقیقا
مادره تهیونگ رفت جلو روی صحنه همه نگاه ها روش بود که همه چراغ ها خاموش شد چند ثانیه بعد حس کردم یکی پشته سرمه تا بخوام برگردم یه سطل آب سرد روم خالی شد..یه چراغ که فقط روی من بود روشن شد
همه برگشتن سمتم
از سر تا پا به خودم نگاه کردم همه چیز خراب شد لعنتی آروم سرم رو آوردم بالا به مادره تهیونگ نگاه کردم یه لبخند رضایت بخشی بهم زد که همه چراغ ها بازم روشن شدن
دلم میخواست گریه کنم
همه مهمونا فقط به منو تهیونگ نگاه میکردن که مادره تهیونگ جلومون ظاهر شد.. خیلی ترس و استرس داشتم تهیونگ محکم دستم رو چسبیده
مادرش بر خلاف انتظاراتم لبخند زد و بدون هیچ حرفی از کنارمون رد شد گفتم : احساس میکنم این آرامش قبل از طوفانه نه؟
تهیونگ گفت : ا/ت هیچی نمیتونه امروز رو برامون خراب کنه...
بهش لبخند زدم که گفت : چرا اینقدر خوشگل شدی که همه نگات میکنن دلم نمیخواد کسی ببینتت
خم شد و آروم دمه گوشم گفت : میخوام.. فقط برای من اینقدر خوشگل باشی
از یقه کتش گرفتم و آروم با چشمای خمارم گفتم : تو هم همچنین
در همین حین مینجا پرید وسط و گفت : وای بسه دیگه چقدر عشق شما شیرینه آخه حالم بد شد
جیمین خندید و گفت : دقیقا
مادره تهیونگ رفت جلو روی صحنه همه نگاه ها روش بود که همه چراغ ها خاموش شد چند ثانیه بعد حس کردم یکی پشته سرمه تا بخوام برگردم یه سطل آب سرد روم خالی شد..یه چراغ که فقط روی من بود روشن شد
همه برگشتن سمتم
از سر تا پا به خودم نگاه کردم همه چیز خراب شد لعنتی آروم سرم رو آوردم بالا به مادره تهیونگ نگاه کردم یه لبخند رضایت بخشی بهم زد که همه چراغ ها بازم روشن شدن
دلم میخواست گریه کنم
۹۲.۸k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.