باران خونp55
ا/ت: نه فقط میخوام زنگ بزنم و ازش چند تا سوال بپرسم
چنگ ووک: من دم در نگهبانی بدم؟؟
ا/ت: اره
چانگ ووک: اوکی تموم شد بهم خبر بده
ویو ا/ت
باهاش تماس گرفتم ولی جواب نداد بعد تماس پنجم بیخیال شدم و از دفترم رفتم بیرون
ا/ت: ووک
نامجون: رفت پیش بچه اش
ا/ت: سلام
نامجون: درو چرا قفل کرده بودی؟
ا/ت: یه کار خصوصی داشتم
نامجون: بیا بریم خونه خستم
ا/ت: برای چانگ ووک اتفاقی افتاده؟
نامجون: اون زنو بچه داره تو هنوز اونو به اسم صدا میکنی
ا/ت:؟؟؟
نامجون: گفت بچه اش تب بالا اورده راستی شب خونه جونگ کوک دعوتیم احتمالا خرید رو به روز بعد بندازیم
ا/ت: مشکلی نیست بریم باید دوش بگیری منم اماده شدنم طول میکشه دلمم برای جونگوون تنگ شده{پسره کوک}
میخوام بخوابممم
چنگ ووک: من دم در نگهبانی بدم؟؟
ا/ت: اره
چانگ ووک: اوکی تموم شد بهم خبر بده
ویو ا/ت
باهاش تماس گرفتم ولی جواب نداد بعد تماس پنجم بیخیال شدم و از دفترم رفتم بیرون
ا/ت: ووک
نامجون: رفت پیش بچه اش
ا/ت: سلام
نامجون: درو چرا قفل کرده بودی؟
ا/ت: یه کار خصوصی داشتم
نامجون: بیا بریم خونه خستم
ا/ت: برای چانگ ووک اتفاقی افتاده؟
نامجون: اون زنو بچه داره تو هنوز اونو به اسم صدا میکنی
ا/ت:؟؟؟
نامجون: گفت بچه اش تب بالا اورده راستی شب خونه جونگ کوک دعوتیم احتمالا خرید رو به روز بعد بندازیم
ا/ت: مشکلی نیست بریم باید دوش بگیری منم اماده شدنم طول میکشه دلمم برای جونگوون تنگ شده{پسره کوک}
میخوام بخوابممم
۱۲.۶k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.