«کی عاشقت شدم»💜
که یدفه دیدم داره بیهوش میشه با تمام سرعتم دویدم سمتش که از هوش رفت و افتاد تو بغلم
ته: جونگکوککککککک دکتر خبر کن سریع
بعد بردمش گذاشتمش رو تختش و نشستم بغلش
که دیدم دکتر اومد
دکتر: خب مشکلشون چیه
ته: نمیدونم یهو قش کرد
دکتر: خیلی خب شما بیرون باشین تا من معاینش کنم
ته: نمیشه بمونم خیلی نگرانشم
کوک: ته بیا بیرون باید معاینه بشه ( بچه ها دکتر زن بوداااااا )
ته: کوک منو کشید بیرون و درو بست نشستم رو به روی اتاق و با دستام سرمو گرفتم
کوک: نگران نباش خوب میشه من بهت قول میدم
ته: باید بهش میگفتم باید بهش میگفتم دوسش دارم ( با داد )
کوک: خیلی خوب آروم باش
ی ساعت بعد
ویو ته
در باز شد و دکتر اومد بیرون که هم من با سرعت بلند شدم هم کوک
ته: دکتر حالش چطوره
دکتر: خوبه فقط فشار عصبی بهش وارد شده
ته: میتونم برم تو ؟
دکتر : بله میتونید
باشتاب رفتم تو اتاق نشستم بغل تختش موهاشو ناز میکردم ک چشماش و باز کرد
ته: حالت خوبه
ا.ت: عوم خوبم
ته: از این به بعد بیشتر باید حواست به خودت باشه
ا.ت:بش
ته: ا.ت میخوام ی چیزی بهت بگم
ا.ت: بلند شدم رو تخت نشستم عوم بگو
ته: من خیلی دوست دارم
ا.ت: یه لحظه تو شوک موندم اون اون چی گفت اون الان گفت که منو دوست داره
ا.ت: خ خ خب چیزه م م من
ته: وایسا لازم نیست الان جوابمو بدی من اگه جواب منفی هم بدی باز عاشقتم راستش نمیدونم از کجا شروع شد ولی الان میدونم خیلی دوست دارم
تو تا هر وقت ک دوست داری فکر کن میدونم خیلی سخته
ا.ت: میتونم یه سوال بپرسم
ته: عوم بپرس
ا.ت: شغلت چیه
ته: خوب اگه بگم ترکم نمیکنی
ا.ت: نه بگو قول میدم هیجان نرم
ته: خوووووووووووب مافیا
ا.ت: اینو خیلی کیوت گفت
ا.ت: خوب من تاحالا مافیایی به این کیوتی ندیده بودم
ویو ا.ت
از خجالت سرشو گرفت پایین که نتونستم تحمل کنم و محکم بغلش کردم اول تو شوک بود و بعد اونم منو بغل کرد که یه دفه کوک اومد تو
ته: در بزنی بد نیستا
کوک: عوم ببخشید خلوتتون رو خراب کردم دو کفتر عاشق
از تو بغل هم اومدیم بیرون
یه بالشت ورداشتمو پرت کردم سمتش
کوک: او نشونه گیریت خوبه هاا
ته: کارتو بگو
کوک: من گرسنمه بیایین غذا بخوریم دیگه
ا.ت: اوخ ببخشید
کوک: نبابا شمام عین خواهر ما 😂
ته: صد درصد
که باهم رفتیم پایین و غذا خوردیم
ویو ته
داشتم غذا میخوردم که ا.ت سکوت سنگینمون و شکست ...................
ته: جونگکوککککککک دکتر خبر کن سریع
بعد بردمش گذاشتمش رو تختش و نشستم بغلش
که دیدم دکتر اومد
دکتر: خب مشکلشون چیه
ته: نمیدونم یهو قش کرد
دکتر: خیلی خب شما بیرون باشین تا من معاینش کنم
ته: نمیشه بمونم خیلی نگرانشم
کوک: ته بیا بیرون باید معاینه بشه ( بچه ها دکتر زن بوداااااا )
ته: کوک منو کشید بیرون و درو بست نشستم رو به روی اتاق و با دستام سرمو گرفتم
کوک: نگران نباش خوب میشه من بهت قول میدم
ته: باید بهش میگفتم باید بهش میگفتم دوسش دارم ( با داد )
کوک: خیلی خوب آروم باش
ی ساعت بعد
ویو ته
در باز شد و دکتر اومد بیرون که هم من با سرعت بلند شدم هم کوک
ته: دکتر حالش چطوره
دکتر: خوبه فقط فشار عصبی بهش وارد شده
ته: میتونم برم تو ؟
دکتر : بله میتونید
باشتاب رفتم تو اتاق نشستم بغل تختش موهاشو ناز میکردم ک چشماش و باز کرد
ته: حالت خوبه
ا.ت: عوم خوبم
ته: از این به بعد بیشتر باید حواست به خودت باشه
ا.ت:بش
ته: ا.ت میخوام ی چیزی بهت بگم
ا.ت: بلند شدم رو تخت نشستم عوم بگو
ته: من خیلی دوست دارم
ا.ت: یه لحظه تو شوک موندم اون اون چی گفت اون الان گفت که منو دوست داره
ا.ت: خ خ خب چیزه م م من
ته: وایسا لازم نیست الان جوابمو بدی من اگه جواب منفی هم بدی باز عاشقتم راستش نمیدونم از کجا شروع شد ولی الان میدونم خیلی دوست دارم
تو تا هر وقت ک دوست داری فکر کن میدونم خیلی سخته
ا.ت: میتونم یه سوال بپرسم
ته: عوم بپرس
ا.ت: شغلت چیه
ته: خوب اگه بگم ترکم نمیکنی
ا.ت: نه بگو قول میدم هیجان نرم
ته: خوووووووووووب مافیا
ا.ت: اینو خیلی کیوت گفت
ا.ت: خوب من تاحالا مافیایی به این کیوتی ندیده بودم
ویو ا.ت
از خجالت سرشو گرفت پایین که نتونستم تحمل کنم و محکم بغلش کردم اول تو شوک بود و بعد اونم منو بغل کرد که یه دفه کوک اومد تو
ته: در بزنی بد نیستا
کوک: عوم ببخشید خلوتتون رو خراب کردم دو کفتر عاشق
از تو بغل هم اومدیم بیرون
یه بالشت ورداشتمو پرت کردم سمتش
کوک: او نشونه گیریت خوبه هاا
ته: کارتو بگو
کوک: من گرسنمه بیایین غذا بخوریم دیگه
ا.ت: اوخ ببخشید
کوک: نبابا شمام عین خواهر ما 😂
ته: صد درصد
که باهم رفتیم پایین و غذا خوردیم
ویو ته
داشتم غذا میخوردم که ا.ت سکوت سنگینمون و شکست ...................
۱۵.۶k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.