ماه انتقام ( part 3 )
شروع کردم به تحقیق کردن در مورد جونگ کوک ببینم ، کجا زندگی میکنه ، شمارش چیه و در مورد خیلی چیزای دیگه . ائوم : آدرس خونش تو سنگاپور پیدا کردم ! هانول : دختر من پول رفتن به سنگاپور رو دارم ؟ تو کُره پیدا کن .
ائوم : اخه خونش رو فروخته .
هانول : همون خونه ای که فروخته رو آدرس رو بده .
[روی یه تیکه کاغذ آدرس رو نوشت]
ائوم : بیا بگیرش ، من دیگه خوابم میاد ؛ بیا بخوابیم . هانول : اوکی ، شب بخیر .
فردا صبح=
از خواب بیدار شدم ، دیدم ائوم رفته . حاضر شدم ( عکس لباس اسلاید بعد )
صبحونه نخوردم چون دیرم میشد . رفتم کافه یه قهوه گرفتم ، با تاکسی به طرف
اون آدرس رفتم . هانول : ممنون . از ماشین پیاده شدم و به نزدیک در خونه رفتم . هانول : یعنی املاک صاحب این خونه کجاست ؟ پیر زن : دخترم دنبال کسی میگردی ، تا حالا تو این محل ندیدمت . هانول : سلام ، بله ! دنبال صابخونه اینجا میگردم ، شما میدونید کجاست ؟ پیر زن : یکم دیگه صبر کنید ، دارن با کامیون وسیله میارن اینجا ، شاید صابخونه هم بیاد ؛ اینو گفتو رفت .
بغل باغچه خونه منتظر موندم ( نشست )
یه چند دقیقه بعد ، یه کامیون و یک ماشین اومدن . بلند شدم ! از ماشین ی مرد اومد بیرون " به طرف دویدم . هانول : سلام جناب ، شما صاحب جدید این خونه هستید ؟ مرد : بله ، شما ؟
هانول : من کیم هانول هستم ، دنبال صاحب قبلی این خونه هستم . مرد : پس تو دنبال جونگ کوکی ! هانول : عا ، شما میشناسیش ؟ مرد : جونگ کوک دوست قدیمی منه . هانول : یکم بیشتر ازش بگید ! مرد : بیاید بریم اون کافه رو به رو یکم صحبت کنیم ، بچها شما وسایل رو داخل بزارید تا من بیام .
چند دقیقه بعد= ( داخل کافه )
بهم یه کارت داد و خودش رو معرفی کرد . مرد : من کیم تهیونگ هستم ، اینم کارت شرکتمه . هانول : خوشبختم ، خب جونگ کوک.... ؟؟ تهیونگ : خب میریم سر اصل مطلب ، اول اینکه چرا دنبال جونگ کوکی ؟ هانول : این رو دیگه نمیتونم بگم ، ممنون میشم بگید کجا میتونم پیداش کنم ، چند وقته ازش خبری نیس . تهیونگ : تو شرکت منه ، شب هم خونه من میخوابه ؛ الان حالش خیلی خوب نیس . هانول : آهان ، اوه من داره دیرم میشه باید برم ؛ ممنون بابت چیز کیک ، خدافظ . تهیونگ : ( دست تکون دادن )
تهیونگ رو پیچوندم ، یه تاکسی گرفتم برگشتم خونه .
در خونه رو باز کردم دیدم....
کامنت زیاد بشه پیلیز🙏🦋
ائوم : اخه خونش رو فروخته .
هانول : همون خونه ای که فروخته رو آدرس رو بده .
[روی یه تیکه کاغذ آدرس رو نوشت]
ائوم : بیا بگیرش ، من دیگه خوابم میاد ؛ بیا بخوابیم . هانول : اوکی ، شب بخیر .
فردا صبح=
از خواب بیدار شدم ، دیدم ائوم رفته . حاضر شدم ( عکس لباس اسلاید بعد )
صبحونه نخوردم چون دیرم میشد . رفتم کافه یه قهوه گرفتم ، با تاکسی به طرف
اون آدرس رفتم . هانول : ممنون . از ماشین پیاده شدم و به نزدیک در خونه رفتم . هانول : یعنی املاک صاحب این خونه کجاست ؟ پیر زن : دخترم دنبال کسی میگردی ، تا حالا تو این محل ندیدمت . هانول : سلام ، بله ! دنبال صابخونه اینجا میگردم ، شما میدونید کجاست ؟ پیر زن : یکم دیگه صبر کنید ، دارن با کامیون وسیله میارن اینجا ، شاید صابخونه هم بیاد ؛ اینو گفتو رفت .
بغل باغچه خونه منتظر موندم ( نشست )
یه چند دقیقه بعد ، یه کامیون و یک ماشین اومدن . بلند شدم ! از ماشین ی مرد اومد بیرون " به طرف دویدم . هانول : سلام جناب ، شما صاحب جدید این خونه هستید ؟ مرد : بله ، شما ؟
هانول : من کیم هانول هستم ، دنبال صاحب قبلی این خونه هستم . مرد : پس تو دنبال جونگ کوکی ! هانول : عا ، شما میشناسیش ؟ مرد : جونگ کوک دوست قدیمی منه . هانول : یکم بیشتر ازش بگید ! مرد : بیاید بریم اون کافه رو به رو یکم صحبت کنیم ، بچها شما وسایل رو داخل بزارید تا من بیام .
چند دقیقه بعد= ( داخل کافه )
بهم یه کارت داد و خودش رو معرفی کرد . مرد : من کیم تهیونگ هستم ، اینم کارت شرکتمه . هانول : خوشبختم ، خب جونگ کوک.... ؟؟ تهیونگ : خب میریم سر اصل مطلب ، اول اینکه چرا دنبال جونگ کوکی ؟ هانول : این رو دیگه نمیتونم بگم ، ممنون میشم بگید کجا میتونم پیداش کنم ، چند وقته ازش خبری نیس . تهیونگ : تو شرکت منه ، شب هم خونه من میخوابه ؛ الان حالش خیلی خوب نیس . هانول : آهان ، اوه من داره دیرم میشه باید برم ؛ ممنون بابت چیز کیک ، خدافظ . تهیونگ : ( دست تکون دادن )
تهیونگ رو پیچوندم ، یه تاکسی گرفتم برگشتم خونه .
در خونه رو باز کردم دیدم....
کامنت زیاد بشه پیلیز🙏🦋
۲۳.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.