رمان جدیددددد🔥💥
رمان جدیددددد🔥💥
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت¹⁴
گفتم:یعنی چی از من خوشت اومده ،گفت:من از همون اول ک دیدمت ازت خوشم اومده بود ولی خجالت میکشیدم بیام جلو و بهت بگم ولی ولی الان اعتراف کردم حتا اگه نخای هم باز باید با من باشی ،،گفتم:بخاطر اینکه دوستی مون حفظ بشه میگم نزار رابطه مون خراب بشه من ب ت علاقه ای ندارم حالا هم برو از سر راهم کنار ،آخ خدا کنه الان ساشا اینجا نبینه منو وگرنه میگه چرا رژ قرمز زدی دوباره ،گفت:کجا کجا حالا تشریف داشتی ،دستامو قفل کرد چسبوند دیوار موهامو باز کرد گفتم:ولم کن پشیمون میشی عوضی حرومزاده بهم دست نزن، دکمه های مانتومو جر داد سوتینمم پاره کرد میخاست بکشه در بیاد ک یهو یه مشت تو صورتش فرود اومد چشامو باز کردم وای خدا میخاست بکشه ساشا داشت هی میزدش از دهن اون پسر خون اومده بود رفتم سمت ساشا گفتم:خواهش میکنم ولش کن داره میمیره تروخدا ،ساشا نگاهم کرد برا همین بیخیال اون شد گفت:همین الان گورتو گم کن سر کلاست اگه یه کلمه از دهنت در بیاد ک من زدمت ب همه میگم ک میخاستی ب ی دانشجو تجاوز کنی پاشو گمشو از جلو چشمم،رامین پاشد بدو بدو از دشویی فرار کرد رفت ساشا از جاش بلند شد عصبانی قدم ب قدم داشت بهم نزدیک میشد منم هی قدم قدم عقب میرفتم ک یهو خوردم دیوار اومد دستشو گذاشت کنار سرم عصبی از لای دندوناش گفت:مگه نگفتم رژ قرمز نزن ،نمیدونستم چی بگم اصن جی داشتم ک بگم برگردم بگم از سر لج همونجا جرم میده نگاهش به سینه هام افتاد دستشو قالب سینه هام کرد و فشارش داد من با تعجب نگاهش میکردم نوک سینمو دور دستش پیچوند دم گوشم گفت:بزار برسیم خونه دارم برات ،و بعد رفت سر کلاسش منم ب زور دکمه هامو نگه داشتم و رفتم سر کلاس ک زنگ خورد کولمو برداشتم و از پارمیس خدافزی کردم و رفتم سمت ماشینو سوارش شدم راستش بخاطر اون حرف ساشا دلهره داشت اینکه بزار برسیم خونه نگاهش کردم خیلی عادی نشسته بود رسیدیم خونه سریع خودمو پرت کردم تو اتاق و لباس عوض کردم و رفتم حال با کمال تعجب ۱۰۰۰برابر ساشا تلوزیون میدید و کاری با من نداشت لبخندی از سر ذوق زدم بعد از خوردن شام من رفتم اتاقم.....
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت¹⁴
گفتم:یعنی چی از من خوشت اومده ،گفت:من از همون اول ک دیدمت ازت خوشم اومده بود ولی خجالت میکشیدم بیام جلو و بهت بگم ولی ولی الان اعتراف کردم حتا اگه نخای هم باز باید با من باشی ،،گفتم:بخاطر اینکه دوستی مون حفظ بشه میگم نزار رابطه مون خراب بشه من ب ت علاقه ای ندارم حالا هم برو از سر راهم کنار ،آخ خدا کنه الان ساشا اینجا نبینه منو وگرنه میگه چرا رژ قرمز زدی دوباره ،گفت:کجا کجا حالا تشریف داشتی ،دستامو قفل کرد چسبوند دیوار موهامو باز کرد گفتم:ولم کن پشیمون میشی عوضی حرومزاده بهم دست نزن، دکمه های مانتومو جر داد سوتینمم پاره کرد میخاست بکشه در بیاد ک یهو یه مشت تو صورتش فرود اومد چشامو باز کردم وای خدا میخاست بکشه ساشا داشت هی میزدش از دهن اون پسر خون اومده بود رفتم سمت ساشا گفتم:خواهش میکنم ولش کن داره میمیره تروخدا ،ساشا نگاهم کرد برا همین بیخیال اون شد گفت:همین الان گورتو گم کن سر کلاست اگه یه کلمه از دهنت در بیاد ک من زدمت ب همه میگم ک میخاستی ب ی دانشجو تجاوز کنی پاشو گمشو از جلو چشمم،رامین پاشد بدو بدو از دشویی فرار کرد رفت ساشا از جاش بلند شد عصبانی قدم ب قدم داشت بهم نزدیک میشد منم هی قدم قدم عقب میرفتم ک یهو خوردم دیوار اومد دستشو گذاشت کنار سرم عصبی از لای دندوناش گفت:مگه نگفتم رژ قرمز نزن ،نمیدونستم چی بگم اصن جی داشتم ک بگم برگردم بگم از سر لج همونجا جرم میده نگاهش به سینه هام افتاد دستشو قالب سینه هام کرد و فشارش داد من با تعجب نگاهش میکردم نوک سینمو دور دستش پیچوند دم گوشم گفت:بزار برسیم خونه دارم برات ،و بعد رفت سر کلاسش منم ب زور دکمه هامو نگه داشتم و رفتم سر کلاس ک زنگ خورد کولمو برداشتم و از پارمیس خدافزی کردم و رفتم سمت ماشینو سوارش شدم راستش بخاطر اون حرف ساشا دلهره داشت اینکه بزار برسیم خونه نگاهش کردم خیلی عادی نشسته بود رسیدیم خونه سریع خودمو پرت کردم تو اتاق و لباس عوض کردم و رفتم حال با کمال تعجب ۱۰۰۰برابر ساشا تلوزیون میدید و کاری با من نداشت لبخندی از سر ذوق زدم بعد از خوردن شام من رفتم اتاقم.....
۵.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.