پارت ۱۵دیگه من عکس ندلرمم
پارت ۱۵
چویا ، با اجازه
اکو و چویا یک مقدار رفتن در خانه چویا دازای رو دید سرخ شد و گفت
چویا، سلام گین و دا...ز...ای(نقطه چین ها نشانه مکثه)
دازای هم چویا رو میبینه سرخ میشه و اونم میگه
دازای ، س...لا.....م
خب مقداری گذشت و چویا از اکو پرسید
چویا ،چرا امدیم اینجا
اکو، واسه نوشیدن اینا
گین هاااآا
چویا، من پایه امممم
دازای،منم پایه ام
اکو ، اوکی من الان میرم بیارم
چویا، برو بیار
اکو رفت که بیاره که دازای از چویا پرسید
دازای ، چ.....و...ی...ا.سان تو عضو مدرسه مافیا هستی درسته
چویا، نه نیستم (یک چیز دیگه اینجا کلی مدرسه دیگه هم هست که فقط ۲ مدرسه خاص هست مدرسه مافیا مافیا و مدرسه ارژانش کاراگاهی)از مدرسه ای به نام هسته جهان هستم اکو و گین هم دوستای مدرسه قبلیم هستن
دازای ، اها باشه دازای در ذهن، معلومه داره دروغ میگهول خب بازم خوشحالم پیشمه.
چویا ، من حالا برم به اکوتاگاوا سان کمک کنم
دازای ، باشه برو ولی مگه گین سان پیشش نیست
چویا، هست ولی خب من بازم کمکش میکنم
دازای در ذهن، چقدر کاوایی میخواد از من فرار کنه
دازای، خب برو منم دیگه اذیتت نمیکنم
چویا رفت تو اشپزخونه و گفت
چویا، اکو ما مثلا از مدرسه ای به نام هسته جهان هستیم
اکو خندید و گفت
اکو، این چه اسمی هست
چویا ، راستی کمک نمیخوای
اکو، اها اینارو ببر
چویا ، باشه بده من
(در اون سینی که اکو به چویا داد مشروب بود اونم ۷ تا😑گومن داستانو از حالا به بعد خوب میکنم)
چویا سینی رو برد و گذاشت روی میز
و نشت چون اکو گفت همینو ببری کافیه
اکو هم امد و با خود ۳ لیوان اورد
(چرا ۳ تا اورد مگه گین اینجا نیست گین هست ولی به اکو گفت من نمیخوام و میرم تو اتاقم)
خوب اینا۷ تا مشروبو خوردن و چویا و دازای بد مست شدن اکو هم خوابید چون نصف شب بود
چند دقیقه بعد از اینکه اکو خوابید دازای دست چویا رو گرفت و برد داخل یکی از اتاقای خالی و
ادامه داره
کجا قطع کردمممممممممم
چویا ، با اجازه
اکو و چویا یک مقدار رفتن در خانه چویا دازای رو دید سرخ شد و گفت
چویا، سلام گین و دا...ز...ای(نقطه چین ها نشانه مکثه)
دازای هم چویا رو میبینه سرخ میشه و اونم میگه
دازای ، س...لا.....م
خب مقداری گذشت و چویا از اکو پرسید
چویا ،چرا امدیم اینجا
اکو، واسه نوشیدن اینا
گین هاااآا
چویا، من پایه امممم
دازای،منم پایه ام
اکو ، اوکی من الان میرم بیارم
چویا، برو بیار
اکو رفت که بیاره که دازای از چویا پرسید
دازای ، چ.....و...ی...ا.سان تو عضو مدرسه مافیا هستی درسته
چویا، نه نیستم (یک چیز دیگه اینجا کلی مدرسه دیگه هم هست که فقط ۲ مدرسه خاص هست مدرسه مافیا مافیا و مدرسه ارژانش کاراگاهی)از مدرسه ای به نام هسته جهان هستم اکو و گین هم دوستای مدرسه قبلیم هستن
دازای ، اها باشه دازای در ذهن، معلومه داره دروغ میگهول خب بازم خوشحالم پیشمه.
چویا ، من حالا برم به اکوتاگاوا سان کمک کنم
دازای ، باشه برو ولی مگه گین سان پیشش نیست
چویا، هست ولی خب من بازم کمکش میکنم
دازای در ذهن، چقدر کاوایی میخواد از من فرار کنه
دازای، خب برو منم دیگه اذیتت نمیکنم
چویا رفت تو اشپزخونه و گفت
چویا، اکو ما مثلا از مدرسه ای به نام هسته جهان هستیم
اکو خندید و گفت
اکو، این چه اسمی هست
چویا ، راستی کمک نمیخوای
اکو، اها اینارو ببر
چویا ، باشه بده من
(در اون سینی که اکو به چویا داد مشروب بود اونم ۷ تا😑گومن داستانو از حالا به بعد خوب میکنم)
چویا سینی رو برد و گذاشت روی میز
و نشت چون اکو گفت همینو ببری کافیه
اکو هم امد و با خود ۳ لیوان اورد
(چرا ۳ تا اورد مگه گین اینجا نیست گین هست ولی به اکو گفت من نمیخوام و میرم تو اتاقم)
خوب اینا۷ تا مشروبو خوردن و چویا و دازای بد مست شدن اکو هم خوابید چون نصف شب بود
چند دقیقه بعد از اینکه اکو خوابید دازای دست چویا رو گرفت و برد داخل یکی از اتاقای خالی و
ادامه داره
کجا قطع کردمممممممممم
۷.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.