part 72
#part_72
#فرار
جدی جدی این یابو میکشتم روی سطح آب که اومدم ارسلان دست به سینه ایستاده بود بالا سرمو و با پیروزی نگام میکردجیغ زدم
- خیلی نامردی
پوزخندی زد و گفت :
- نامرد بودم الان بهشت زهرا بودی جوجه با من بازی نکن بد میبینی
دیدم مثه اینکه فعلا باید سیاست به خرج بدم و میظلوم گفتم :
- بیا دستمو بگیر بیام بالا ابش سرده یخ زدم
اومد جلو و دستشو دراز کرد میدونم باهات چیکار کنم
دستشو گرفتم و اومدم بکشم که کثافت خیلی تیز بود دستمو خوندو عین عروسک کشیدم بالا لرز کردم دندونام بهم میخورد ولی تا اینو نندازم که اسمم نیکا نیست حالا به هر طریقی یکم الکی سرفه کردمو زل زدم تو چشماش کاملا از نگاهش میشد(خوردی ؟ نوش جونت) رو خوند ولی من همچین به خوردش میدم نفهمه از کجا خورده الکی پاهامو سست کردم و دلو زدم به دریا خدا نقشم بگیره وای اگه نگیرتم پاهام نابود میشه ولی مثکه شعورش رسید و سریع گرفتم اخی خر شد چشمامو خمار کردمو زل زدم تو چشماش ارسلانب من بسازم چهل ستون چهل پنجره چشمامو خمار کردمو لرزون جو دادم
- س سردمه
نگران و عصبی نگام کرد
- این چه کاری بود کردی اخه دختره ی احمق ببین چی شد ؟
ایییییی حرصم گرفت دیدینییییییادمت میکنم وایساااا و ببین
- ب..ببخشید
وای چه بازیگری باحاله خدا منو ببخش دیگه قول مییدم
آخریشه فقط اینو ادم کنم خودمو بهش چسبوندمو با همون چشمای خمارم زل زدم تو چشماش بلههههه فاصلمونم کم
نفسا میخورد بهم به من میگن نیکا بایدم نگاهش عوض بشه نشه باید تعجب کرد اروم همینجوری فاصله رو کم میکردم حالا شرایطو داشته باشید
#فرار
جدی جدی این یابو میکشتم روی سطح آب که اومدم ارسلان دست به سینه ایستاده بود بالا سرمو و با پیروزی نگام میکردجیغ زدم
- خیلی نامردی
پوزخندی زد و گفت :
- نامرد بودم الان بهشت زهرا بودی جوجه با من بازی نکن بد میبینی
دیدم مثه اینکه فعلا باید سیاست به خرج بدم و میظلوم گفتم :
- بیا دستمو بگیر بیام بالا ابش سرده یخ زدم
اومد جلو و دستشو دراز کرد میدونم باهات چیکار کنم
دستشو گرفتم و اومدم بکشم که کثافت خیلی تیز بود دستمو خوندو عین عروسک کشیدم بالا لرز کردم دندونام بهم میخورد ولی تا اینو نندازم که اسمم نیکا نیست حالا به هر طریقی یکم الکی سرفه کردمو زل زدم تو چشماش کاملا از نگاهش میشد(خوردی ؟ نوش جونت) رو خوند ولی من همچین به خوردش میدم نفهمه از کجا خورده الکی پاهامو سست کردم و دلو زدم به دریا خدا نقشم بگیره وای اگه نگیرتم پاهام نابود میشه ولی مثکه شعورش رسید و سریع گرفتم اخی خر شد چشمامو خمار کردمو زل زدم تو چشماش ارسلانب من بسازم چهل ستون چهل پنجره چشمامو خمار کردمو لرزون جو دادم
- س سردمه
نگران و عصبی نگام کرد
- این چه کاری بود کردی اخه دختره ی احمق ببین چی شد ؟
ایییییی حرصم گرفت دیدینییییییادمت میکنم وایساااا و ببین
- ب..ببخشید
وای چه بازیگری باحاله خدا منو ببخش دیگه قول مییدم
آخریشه فقط اینو ادم کنم خودمو بهش چسبوندمو با همون چشمای خمارم زل زدم تو چشماش بلههههه فاصلمونم کم
نفسا میخورد بهم به من میگن نیکا بایدم نگاهش عوض بشه نشه باید تعجب کرد اروم همینجوری فاصله رو کم میکردم حالا شرایطو داشته باشید
۲.۸k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.