تکپارتی بنگ چان: وقتی باهاش دعوا کردی
تکپارتی بنگ چان: وقتی باهاش دعوا کردی
#استری_کیدز
#بنگ_چان
سوار ماشین شدین و نگاه اعصبانیتو به چان دادی
چان؛چیزی شده؟
خنده حرصی زدی
ا.ت:هاا هاااا چیزی شدع؟! چیا نشده اقای بنگ
چان: باز چیشده
ا.ت؛باید از خودت بپرسی
چان؛ا.ت چبشده باز ؟ چیکار کردم؟
ا.ت:انگار حرف زدن با یونا خیلی خوشحالت کرد راحت باش اصن برو شوهرش شووو(ارخشو با داد گفت)
خنده ریزی کرد اما ندیدی
چان؛تو..حسودی کردی؟!
ا.ت؛حسودی؟ تو اسم اینو میزاری حسودی!! رسما داشتی میخوردیش اگ من نبودم حتما یه کاری میکردی
چان؛عزیزم...ما خیلی وقت بود که همو ندیده بودیم .. فقط یکم زیادی باهاش گرم گرفتم چون دختر خوبیه...
ا.ت؛هاهاا به این زودیا خر نمیشم...تو بهم توجهم نکردی
چان:بیخیال من که ۴ چشمی حواسم بهت بود
ا.ت:اره اره معلومه
دست به سینه نشستی و پشتتو بهش دادی نگاهتو به بیرون از شیشه ماشین دادی
چان:الان قهری باهام؟
ا.ت: هوم
چان:اگه قهر بودی جوابمو نمیدادی
ا.ت:ایششش
سرتو به شیشه تیکه دادی و اهنگ مورد علاقتو پلی کردی
شروع به رانندگی کرد تا وقتی که برسین خونه هیچ حرفی بینتون نبود
ماشین وایستاد نگاهتو به بیرون دادی
که رسیده بودین بدون حرفی از ماشین اومدی بیرون و به سمت خونه راه افتادی وارد خونه شدی و چراغ رو روشن کردی
کت پشیمتو دراوردی و اویزونش کردی
به سمت اتاق مشترکتون رفتی گیره موهات رو باز کردی که چان وارد اتاق شد
نگاه زیر چشمی بهش انداختی که داشت با لبخند بهت نگاه میکرد
چان:عزیزم
مشغول در اوردن گوشواره هات بودیو اصلا بهش محل نمیدادی
پاشد و اومد نزدیک و دستاشو دور کمرت حلقه کرد و سرشو به شونه لختت گذاشت
ا.ت؛ولم کن
چان؛نوچ..خودتم مبدونی چقدر دوست دارم .. باور کن..یونارو به چشم یه دوست میبینم.
ا.ت:مطمئنی اونم تورو ابنطور میبینه؟! اگه من نبودم حتما میبوسیدت لباسای بازش..ارایشش...آیششش
دوباره مشغول شدی که بوسه ای به پیشونیت زد
چان:اگه از حدش گذشت دیگ باهاش روبه رو نمیشم و درظم همیشه انتخاب من تویی.
ا.ت؛قول دادیااا
لبخندی زد و سرشو تکون داد و گفت
چان؛ قول میدم.:)
#استری_کیدز
#بنگ_چان
سوار ماشین شدین و نگاه اعصبانیتو به چان دادی
چان؛چیزی شده؟
خنده حرصی زدی
ا.ت:هاا هاااا چیزی شدع؟! چیا نشده اقای بنگ
چان: باز چیشده
ا.ت؛باید از خودت بپرسی
چان؛ا.ت چبشده باز ؟ چیکار کردم؟
ا.ت:انگار حرف زدن با یونا خیلی خوشحالت کرد راحت باش اصن برو شوهرش شووو(ارخشو با داد گفت)
خنده ریزی کرد اما ندیدی
چان؛تو..حسودی کردی؟!
ا.ت؛حسودی؟ تو اسم اینو میزاری حسودی!! رسما داشتی میخوردیش اگ من نبودم حتما یه کاری میکردی
چان؛عزیزم...ما خیلی وقت بود که همو ندیده بودیم .. فقط یکم زیادی باهاش گرم گرفتم چون دختر خوبیه...
ا.ت؛هاهاا به این زودیا خر نمیشم...تو بهم توجهم نکردی
چان:بیخیال من که ۴ چشمی حواسم بهت بود
ا.ت:اره اره معلومه
دست به سینه نشستی و پشتتو بهش دادی نگاهتو به بیرون از شیشه ماشین دادی
چان:الان قهری باهام؟
ا.ت: هوم
چان:اگه قهر بودی جوابمو نمیدادی
ا.ت:ایششش
سرتو به شیشه تیکه دادی و اهنگ مورد علاقتو پلی کردی
شروع به رانندگی کرد تا وقتی که برسین خونه هیچ حرفی بینتون نبود
ماشین وایستاد نگاهتو به بیرون دادی
که رسیده بودین بدون حرفی از ماشین اومدی بیرون و به سمت خونه راه افتادی وارد خونه شدی و چراغ رو روشن کردی
کت پشیمتو دراوردی و اویزونش کردی
به سمت اتاق مشترکتون رفتی گیره موهات رو باز کردی که چان وارد اتاق شد
نگاه زیر چشمی بهش انداختی که داشت با لبخند بهت نگاه میکرد
چان:عزیزم
مشغول در اوردن گوشواره هات بودیو اصلا بهش محل نمیدادی
پاشد و اومد نزدیک و دستاشو دور کمرت حلقه کرد و سرشو به شونه لختت گذاشت
ا.ت؛ولم کن
چان؛نوچ..خودتم مبدونی چقدر دوست دارم .. باور کن..یونارو به چشم یه دوست میبینم.
ا.ت:مطمئنی اونم تورو ابنطور میبینه؟! اگه من نبودم حتما میبوسیدت لباسای بازش..ارایشش...آیششش
دوباره مشغول شدی که بوسه ای به پیشونیت زد
چان:اگه از حدش گذشت دیگ باهاش روبه رو نمیشم و درظم همیشه انتخاب من تویی.
ا.ت؛قول دادیااا
لبخندی زد و سرشو تکون داد و گفت
چان؛ قول میدم.:)
۲۳.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.