پارت ۶ : جوجوتسو
■ اون مرد منو جوری نگاه میکرد که تمام بدنم لرزیده بود
@ بهت که دفعه قبل گفتم : یه بار دیگه انگشتت بهش بخوره زنده نمی زارمت
اگه بازم ببینم از ۱ کیلو متری میا رد شدی
خودم گردنتو در جا میشکنم
○ منم دفنت میکنم
@ فهمیدی یا نه ؟
■ اره ... اره
@ خوبه حالا بزن چاک
○ ساتورو بیا بریم
@ اوهوم
○ حالا که فکرشو میکنم جوجوتسو کایسن برای میا امن ترین جا
○اینطوری مدرسه هم نیاز نیست بره تا اون پسره رو ببینه
@ فکر خوبیه ... بهش میگم
× اه خدا خیلی خسته ام
@ لباساتو عوض کردی عزیزم ؟
× اره اون لباسا مزاحم بودم
@ خوب کاری کردی ... گردنت درد نمیکنه
× نه اولش یکم قرمز بود ولی الان دیگه خوبه
@ میا نظرت چیه بیای مدرسه جوجوتسو ؟
@ اینطوری با سه چهار نفر هم دوستی
هم من حواسم بهت هست
نظرت چیه ؟
× با اینکه دوست نداشتم بیام جوجوتسو
ولی بخاطر اینکه اون ساکو لعنتی رو نبینم
قبول کردم
خودمم زیاد بدم نمی اومد
به خواسته یکی از دوستان میا رو وارد جوجوتسو کردم 🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
@ بهت که دفعه قبل گفتم : یه بار دیگه انگشتت بهش بخوره زنده نمی زارمت
اگه بازم ببینم از ۱ کیلو متری میا رد شدی
خودم گردنتو در جا میشکنم
○ منم دفنت میکنم
@ فهمیدی یا نه ؟
■ اره ... اره
@ خوبه حالا بزن چاک
○ ساتورو بیا بریم
@ اوهوم
○ حالا که فکرشو میکنم جوجوتسو کایسن برای میا امن ترین جا
○اینطوری مدرسه هم نیاز نیست بره تا اون پسره رو ببینه
@ فکر خوبیه ... بهش میگم
× اه خدا خیلی خسته ام
@ لباساتو عوض کردی عزیزم ؟
× اره اون لباسا مزاحم بودم
@ خوب کاری کردی ... گردنت درد نمیکنه
× نه اولش یکم قرمز بود ولی الان دیگه خوبه
@ میا نظرت چیه بیای مدرسه جوجوتسو ؟
@ اینطوری با سه چهار نفر هم دوستی
هم من حواسم بهت هست
نظرت چیه ؟
× با اینکه دوست نداشتم بیام جوجوتسو
ولی بخاطر اینکه اون ساکو لعنتی رو نبینم
قبول کردم
خودمم زیاد بدم نمی اومد
به خواسته یکی از دوستان میا رو وارد جوجوتسو کردم 🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
۳.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.