(ازدواج اجباری)Part.20 و آخر.
کوک*ویو
رفتیم کره جنوبی.
پدرم هم حالش کاملا خوب شده.
من ا/ت بعد ۳ سال بچه دار شدیم.
صاحب ۳ تا بچه شدیم.
خب راستش رو بخواید من عاشق دخترم.
ولی ا/ت پسر دوست داره.
ما ۲ تا دختر داریم و ۱ پسر.
اسم هاشون هم
پسر:جان جونهو
دختر:جان سولا
دختر:جا جاندی
و ا/ت ام خیلی خوشحاله.
ما داریم داستان عشقمون رو به یه کتاب تبدیل میکنیم.
و داریم مینویسیمش.
اسم کتاب مون هم
اسم کتاب:ازدواج اجباری
خب خیلی خوشحالم عشق ما از ازدواج اجبای به یه عشق بزرگ تبدیل شد.
الان شب هست.
ا/ت میگه
ا/ت:کوکی من ۲ تا دیگه پسرن می خوام اذت.
کوک:عزیزم راه حل این خواستد اینه که بری تو اتاق
ا/ت:باشه.
پایان
رفتیم کره جنوبی.
پدرم هم حالش کاملا خوب شده.
من ا/ت بعد ۳ سال بچه دار شدیم.
صاحب ۳ تا بچه شدیم.
خب راستش رو بخواید من عاشق دخترم.
ولی ا/ت پسر دوست داره.
ما ۲ تا دختر داریم و ۱ پسر.
اسم هاشون هم
پسر:جان جونهو
دختر:جان سولا
دختر:جا جاندی
و ا/ت ام خیلی خوشحاله.
ما داریم داستان عشقمون رو به یه کتاب تبدیل میکنیم.
و داریم مینویسیمش.
اسم کتاب مون هم
اسم کتاب:ازدواج اجباری
خب خیلی خوشحالم عشق ما از ازدواج اجبای به یه عشق بزرگ تبدیل شد.
الان شب هست.
ا/ت میگه
ا/ت:کوکی من ۲ تا دیگه پسرن می خوام اذت.
کوک:عزیزم راه حل این خواستد اینه که بری تو اتاق
ا/ت:باشه.
پایان
۹.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.