سناریو کوتاه ✨🍷
شاهزاده جوون میان پرده های توری ای که ندیمه ها شسته بودن و رو بند انداخته بودن قدم می زد...از زیرشون رد می شد و آواز می خوند...
شاهزاده توی عالم خودش سیر می کرد...
عالمی که معشوقش،...یعنی شاهزاده سرزمین همسایه رو به همسری گرفته بود...
هر لحظه صحنه خواستگاری از شاهزاده رو تصور می کرد...
_جئون جونگ کوک...آیا فردی زیباتر از تو وجود داره؟!...آیا چشمانی مظلوم و بی گناه تر از چشمان تو آفریده شده؟!...
با لباس خوابش میون پرده ها می رقصید...کسی دلش نمیومد ریشه خیالاتش رو پاره کنه...ندیمه ها ریتم آوازش رو زمزمه می کردن...اگه جونگکوک هم اینجا بود...زیر این پرده ها و مقابل باد ملایم...اینجا با بهشت تفاوتی داشت...در خیال جونگکوک بودن..هرجایی برای این شاهزاده جوون بهشت بود..حتی زیر این پرده های کهنه و ساده...
#shortscenarios_by_myj
شاهزاده توی عالم خودش سیر می کرد...
عالمی که معشوقش،...یعنی شاهزاده سرزمین همسایه رو به همسری گرفته بود...
هر لحظه صحنه خواستگاری از شاهزاده رو تصور می کرد...
_جئون جونگ کوک...آیا فردی زیباتر از تو وجود داره؟!...آیا چشمانی مظلوم و بی گناه تر از چشمان تو آفریده شده؟!...
با لباس خوابش میون پرده ها می رقصید...کسی دلش نمیومد ریشه خیالاتش رو پاره کنه...ندیمه ها ریتم آوازش رو زمزمه می کردن...اگه جونگکوک هم اینجا بود...زیر این پرده ها و مقابل باد ملایم...اینجا با بهشت تفاوتی داشت...در خیال جونگکوک بودن..هرجایی برای این شاهزاده جوون بهشت بود..حتی زیر این پرده های کهنه و ساده...
#shortscenarios_by_myj
۱۵.۹k
۱۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.