درگیرِ مافیاها
پارت ۲۳
از زبان ا/ت : همینکه گفت یه چیزیو اعتراف کنم وجودم لرزید خیلی میترسیدم اون جمله رو ازش بشنوم و دیگه نتونم نادیدش بگیرم و باز ضربه بخورم برای همین گفتم : الان وقت حرف زدن نیس تو بدجوری مست شدی حواست جمع نیس باشه واسه بعد
ولی تهیونگ گوش نمیکرد بدجوری مست بودنش احساساتیش کرده بود یه دفعه دستشو آورد و مچ دستمو گرفت و گفت مشروب مستم نکرده چشمای تو داره دیوونم میکنه نمیتونم چشامو ببندمو تورو نبینم ا/ت من بدجوری عاشقت شدم
ا/ت : اینو که شنیدم زبونم بند اومد نمیتونستم بگم من دوست ندارم منم اگه یه ذره دلم آروم بود و خیالم راحت همش بخاطر تهیونگ بود هرچی زور زدم یه چیزی بگم نشد فقط مثل برق گرفته ها نگاش میکردم اونم که سکوت منو دید حرف خودشو ادامه داد :
مدام همه بهم میگن نباید عاشق بشم چون اون جوری دیگه نمیتونم بیرحم باشم و عشق باعث میشه پر از مهربونی و رحم بشم ولی ا/ت دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم من همه خط قرمزا رو برات رد میکنم
ا/ت : اومدم مچ دستمو از تو دستش بکشم بیرون و ردش کنم ولی تا احساس کرد میخوام اینکارو بکنم به تندی منو کشید جلو و لباشو گذاشت رو لبام منو با ولع میبوسید یه دستش رو دور کمرم انداخته بود و مدام داشت تنگ ترش میکرد منم دستمو بالا بردم و با مشت روی سینش کوبیدم و هلش دادم که بره عقب ولی زورم بهش نمیرسید ...
از زبان تهیونگ: ا/ت تلاش میکرد رهاش کنم ولی من اینکارو نکردم با اون دستم که آزاد بود مچ هردوتا دستشو گرفتم و روی سینم جمع کردم دستاش ظریف بود هردوتاش تو یه دستم جا میشد دیگه نمیتونست مانعم بشه دیگه تقلا نکرد حس کردم آروم گرفت احساس کردم داره نفس کم میاره لباشو ول کردم دستاشم آزاد کردم پیشونیمو گذاشتم رو پیشونیش و گفتم: طعمش فوق العاده بود مزه ی گیلاس میداد توی عروسی فقط میخواستم طعمتو بچشم تا فرصت دارم ولی فقط یکم بعد دیدم دوباره دلم میخوادت ا/ت خواهش میکنم از من فرار نکن من خیلی دوستت دارم ؛ ا/ت چشماشو بسته بود داشت نفس عمیق میکشید که گفت : ولی اگه یه روزی بخوای ولم کنی بابت اینکه منو عاشق خودت کردی قطعا انتقاممو ازت میگیرم خیال نکنی چون قدرتمندی هیچ کاری ازم برنمیاد تو عاشق منی و اینم نقطه ضعف تو میشه یادت باشه نقطه ضعفتو میدونم
تهیونگ:
وقتی اینجوری تهدیدم کرد فهمیدم اونم عاشق شده ولی میترسه که حقم داشت...
شرط : دو پست آخرو با هم گذاشتم به ۵۰ لایک برسونیدشون ممنون
از زبان ا/ت : همینکه گفت یه چیزیو اعتراف کنم وجودم لرزید خیلی میترسیدم اون جمله رو ازش بشنوم و دیگه نتونم نادیدش بگیرم و باز ضربه بخورم برای همین گفتم : الان وقت حرف زدن نیس تو بدجوری مست شدی حواست جمع نیس باشه واسه بعد
ولی تهیونگ گوش نمیکرد بدجوری مست بودنش احساساتیش کرده بود یه دفعه دستشو آورد و مچ دستمو گرفت و گفت مشروب مستم نکرده چشمای تو داره دیوونم میکنه نمیتونم چشامو ببندمو تورو نبینم ا/ت من بدجوری عاشقت شدم
ا/ت : اینو که شنیدم زبونم بند اومد نمیتونستم بگم من دوست ندارم منم اگه یه ذره دلم آروم بود و خیالم راحت همش بخاطر تهیونگ بود هرچی زور زدم یه چیزی بگم نشد فقط مثل برق گرفته ها نگاش میکردم اونم که سکوت منو دید حرف خودشو ادامه داد :
مدام همه بهم میگن نباید عاشق بشم چون اون جوری دیگه نمیتونم بیرحم باشم و عشق باعث میشه پر از مهربونی و رحم بشم ولی ا/ت دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم من همه خط قرمزا رو برات رد میکنم
ا/ت : اومدم مچ دستمو از تو دستش بکشم بیرون و ردش کنم ولی تا احساس کرد میخوام اینکارو بکنم به تندی منو کشید جلو و لباشو گذاشت رو لبام منو با ولع میبوسید یه دستش رو دور کمرم انداخته بود و مدام داشت تنگ ترش میکرد منم دستمو بالا بردم و با مشت روی سینش کوبیدم و هلش دادم که بره عقب ولی زورم بهش نمیرسید ...
از زبان تهیونگ: ا/ت تلاش میکرد رهاش کنم ولی من اینکارو نکردم با اون دستم که آزاد بود مچ هردوتا دستشو گرفتم و روی سینم جمع کردم دستاش ظریف بود هردوتاش تو یه دستم جا میشد دیگه نمیتونست مانعم بشه دیگه تقلا نکرد حس کردم آروم گرفت احساس کردم داره نفس کم میاره لباشو ول کردم دستاشم آزاد کردم پیشونیمو گذاشتم رو پیشونیش و گفتم: طعمش فوق العاده بود مزه ی گیلاس میداد توی عروسی فقط میخواستم طعمتو بچشم تا فرصت دارم ولی فقط یکم بعد دیدم دوباره دلم میخوادت ا/ت خواهش میکنم از من فرار نکن من خیلی دوستت دارم ؛ ا/ت چشماشو بسته بود داشت نفس عمیق میکشید که گفت : ولی اگه یه روزی بخوای ولم کنی بابت اینکه منو عاشق خودت کردی قطعا انتقاممو ازت میگیرم خیال نکنی چون قدرتمندی هیچ کاری ازم برنمیاد تو عاشق منی و اینم نقطه ضعف تو میشه یادت باشه نقطه ضعفتو میدونم
تهیونگ:
وقتی اینجوری تهدیدم کرد فهمیدم اونم عاشق شده ولی میترسه که حقم داشت...
شرط : دو پست آخرو با هم گذاشتم به ۵۰ لایک برسونیدشون ممنون
۲۸.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.