𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝕻𝖆𝖗𝖙_۲۰
(ا/ت وسایل رو گذاشت رو میز خودشم نشست روبه روی تهیونگ.
چونشو گرفت و شروع کرد به پاک کردن خون هایی که روی صورت تهیونگ بود.
ا/ت رفت سراغ زخم کنار لبش یکم ضد عفونی کننده ریخت رو پنبه و زد به کنار لب تهیونگ.
ولی انگار دردش گرفت.
تهیونگ: عای.
ا/ت: ببخشید.
(به کارش ادامه داد)
ا/ت: خوب تموم شد.
جایت درد نمیکنه؟!
تهیونگ: نه من خوبم.
ا/ت: خوب من میرن خداحافظ.
تهیونگ: ی لحظه وایسا. ـ
ا/ت: چی شده؟!
تهیونگ: خودت مطمئنی خوبی؟!
ا/ت: اره.(سرد جدی)
تهیونگ: ولی کنار لبت.....(پرید وسط حرفش)
ا/ت: من خوبم. خداحافظ.
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: دیگه چیه؟!
(تهیونگ رفت در یخچال باز کرد ی کیک از داخلش در اورد. تهیونگ میدونست امروز تولد ا/ته برای همین براش ی کیک گرفته بود حتی کادو هم براش گرفته بود. ولی امروز اونجوری که میخواست پیش نرفت.
ا/ت: این چیه؟!
تهیونگ: تولدت مبارک
ا/ت:........
تو..... تو... یادت بود؟!
تهیونگ: پوزخند.
بیا بشین رو صندلی.
(ا/ت امد نشست. تهیونگ کیک رو گذاشت روی میز شمعشم گذاشت روش.)
ا/ت: ته... تهیونگ تو..
تهیونگ: هـــیــــــــــــس. ارزو کن.
(ارزو کرد)
تهیونگ:مبارک
ا/ت: ممنونم.(بقضی)
تهیونگ: بیا اینم کادوت(داد بهش)
ویو ا/ت
تهیونگ ی جعبه بهم داد. بازش کردم ی گردنبند نگینی خیلی خوشگل بود که ی فرشته هم بهش اویزون بود.
ا/ت: تهیونگ این.....
تهیونگ: اجازه دارم برات ببندمش؟!
ا/ت: عا... اره
تهیونگ:(بستش) بفرماید.
ا/ت: ت....... ت...... ت.. تهیونگ خیلی ازت ممنونم.(با گریه)
تهیونگ: وا. چرا گریه میکنی؟!
تو که اصلا برات مهم نبودم. انگار اصلا منو نمیشناسی؟!(پوزخند عصبی)
ا/ت: هنوزم از دستت ناراحتم.
با اون حرف هایی که بهم تو بیمارستان زدی.
تهیونگ؛ من که گفتم متاسفم.
ا/ت: حرفی که تو زدی با معذرت خواهی درست نمیشه.
تهیونگ: چیکار کنم که منو ببخشی. ا/ت من واقعا عاشقتم.
ا/ت: ولی من دوست ندارم.
کادو هم ازت نخواستم(گردمبند روکند پرک کرد جلوش)
تو با اون حرفی که بهم زدی هرکاری هم که بکنی نمیتونی جبرانش کنی. تو اگر من دوست داشتی هیچ وقت اون حرف رو بهم نمی زدی. ازت متنفرم.
(گوشی ا/ت زنگ خورد)
ا/ت: الو(با عصبانیت بقض داد)
دکتر: خانم ا/ت
ا/ت: عا.. بببخشید.... اتفاقی افتاده؟!
دکتر: از بیمارستان تماس میگیرم. اقای سونگ کانگ با قرص خودکشی کردن و الان داخل اتاق عمل هستند. اخرین تماسی که داشت با شما بود لطفا هرچه سریع تر به بیمارستان... مراجعه کنید.
ا/ت: ی........ یع... یعنی چی(با بقض)
دکتر:(قطع کرد)
ا/ت: الو... هق.... الو با... هق.. شمام. الوو(با گریه داد)
𝕻𝖆𝖗𝖙_۲۰
(ا/ت وسایل رو گذاشت رو میز خودشم نشست روبه روی تهیونگ.
چونشو گرفت و شروع کرد به پاک کردن خون هایی که روی صورت تهیونگ بود.
ا/ت رفت سراغ زخم کنار لبش یکم ضد عفونی کننده ریخت رو پنبه و زد به کنار لب تهیونگ.
ولی انگار دردش گرفت.
تهیونگ: عای.
ا/ت: ببخشید.
(به کارش ادامه داد)
ا/ت: خوب تموم شد.
جایت درد نمیکنه؟!
تهیونگ: نه من خوبم.
ا/ت: خوب من میرن خداحافظ.
تهیونگ: ی لحظه وایسا. ـ
ا/ت: چی شده؟!
تهیونگ: خودت مطمئنی خوبی؟!
ا/ت: اره.(سرد جدی)
تهیونگ: ولی کنار لبت.....(پرید وسط حرفش)
ا/ت: من خوبم. خداحافظ.
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: دیگه چیه؟!
(تهیونگ رفت در یخچال باز کرد ی کیک از داخلش در اورد. تهیونگ میدونست امروز تولد ا/ته برای همین براش ی کیک گرفته بود حتی کادو هم براش گرفته بود. ولی امروز اونجوری که میخواست پیش نرفت.
ا/ت: این چیه؟!
تهیونگ: تولدت مبارک
ا/ت:........
تو..... تو... یادت بود؟!
تهیونگ: پوزخند.
بیا بشین رو صندلی.
(ا/ت امد نشست. تهیونگ کیک رو گذاشت روی میز شمعشم گذاشت روش.)
ا/ت: ته... تهیونگ تو..
تهیونگ: هـــیــــــــــــس. ارزو کن.
(ارزو کرد)
تهیونگ:مبارک
ا/ت: ممنونم.(بقضی)
تهیونگ: بیا اینم کادوت(داد بهش)
ویو ا/ت
تهیونگ ی جعبه بهم داد. بازش کردم ی گردنبند نگینی خیلی خوشگل بود که ی فرشته هم بهش اویزون بود.
ا/ت: تهیونگ این.....
تهیونگ: اجازه دارم برات ببندمش؟!
ا/ت: عا... اره
تهیونگ:(بستش) بفرماید.
ا/ت: ت....... ت...... ت.. تهیونگ خیلی ازت ممنونم.(با گریه)
تهیونگ: وا. چرا گریه میکنی؟!
تو که اصلا برات مهم نبودم. انگار اصلا منو نمیشناسی؟!(پوزخند عصبی)
ا/ت: هنوزم از دستت ناراحتم.
با اون حرف هایی که بهم تو بیمارستان زدی.
تهیونگ؛ من که گفتم متاسفم.
ا/ت: حرفی که تو زدی با معذرت خواهی درست نمیشه.
تهیونگ: چیکار کنم که منو ببخشی. ا/ت من واقعا عاشقتم.
ا/ت: ولی من دوست ندارم.
کادو هم ازت نخواستم(گردمبند روکند پرک کرد جلوش)
تو با اون حرفی که بهم زدی هرکاری هم که بکنی نمیتونی جبرانش کنی. تو اگر من دوست داشتی هیچ وقت اون حرف رو بهم نمی زدی. ازت متنفرم.
(گوشی ا/ت زنگ خورد)
ا/ت: الو(با عصبانیت بقض داد)
دکتر: خانم ا/ت
ا/ت: عا.. بببخشید.... اتفاقی افتاده؟!
دکتر: از بیمارستان تماس میگیرم. اقای سونگ کانگ با قرص خودکشی کردن و الان داخل اتاق عمل هستند. اخرین تماسی که داشت با شما بود لطفا هرچه سریع تر به بیمارستان... مراجعه کنید.
ا/ت: ی........ یع... یعنی چی(با بقض)
دکتر:(قطع کرد)
ا/ت: الو... هق.... الو با... هق.. شمام. الوو(با گریه داد)
۸.۲k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.