ادامه درخواستی هیونجین
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
چشمام رو باز کردم
^هیون اونجا خیلی بد بود (بغض)
*ا.ت نترس بهش عادت میکنی
گریه نکن
^چجوری گریه نکنم
من میترسم این موضوع حل نشه
*نترس ا.ت...نترس
*خب ا.ت ساعت ۷ آماده باش که بیام دنبالت برا...خاستگاری
^ب...باشه
رفتیم و بعد از ۱۵ مین رسیدیم
*خب ا.ت ساعت ۷ یادت نره
^باشه
و پیاده شدی و رفتی داخل خونت
^مامان من اومدم
%سلام دخترم
^مامان میخوام یه چیزی بهت بگم
%بگو دخترم
^مامان من ...من یه خواستگار دارم
%چی...خواستگار
^اره مامان
ا.ت هر چی تو دلش بود رو گفت
^مامان من دوسش دارم...من از ته دل دوسش دارم...من...(بغض)
%باشه دخترم باشه اگه دوسش داری
^مرسی مامان
اها مامان ما خودمون دوتا برا خاستگاری هستیم یعنی فقط منم و اون اینجوری راحت تر هستیم
%باشه دخترم راحت باشید
^مرسی من کارام رو کنم و برا ساعت ۷ اماده باشم
%باشه دخترم مبارکههه (لبخند)
رفتم بالا تو اتاقم و بدون اینکه لباسام درارم روی تختم دراز کشیدم که دیدم بورام زنگ زد
بورام. الو خوبی عزیزم
^الو اره خوبم
بورام.دختر بهت نمیاد خوب باشی
^اووووف...من يه سوال دارم
بورام. بپرس
^خب اگه یکیو ببینی و قند تو دلت آب شه و تپش قلب بگیری یعنی چی بورام.یعنی عاشق شدی
^هاااااااااا
بورام. آره
^ولی میترسم بهش بگم بورام
بورام. بهش بگو نترس من اگه جاتو بودم میگفتم چون شايد اونم دوست داشته باشه
^باشه ...بای
بورام. بای
قط کردم
اره فردا بهش میگم تو همین فکرا بودم که به خواب رفتم
ویو هیونجین
رسیدم خونه و فلیکس بهم زنگ زد
*الو فلیکس
فلیکس. الو هیونگ خوبی
*اره
هیونگ میخوام یه سوال بپرسم
فلیکس. بپرس
*اگه یکیو ببینی و بدون اینکه بفهمی بهش خیره شی و همش دلت میخواد ببینش یعنی چی
فلیکس. هیونگ عاشق شدی
*چیییییییی
فلیکس. آره
*میترسم بهش بگم
فلیکس. بهش بگو شاید اونم دوست داره
*باشه...بای
فلیکس. بای
قط کردم
من فردا بهش میگم تو همین افکار بودم که چشمام گرم شد و به خواب عمیقی رفتم
ویو هیونجین
با صدایی که از گوشی اومد از خواب بلند شدم
دیدم ا.ت بهم پیام داده
هیون میشه صبحانه رو باهم بخوریم
براش نوشتم باشه و پاشدم کارام رو کردم و رفتم
بعد از نیم ساعت رفتم دنبالش
ویو ا.ت
تا دیدم هیون قبول کرد پاشدم خوشکل کردم و رفتم پایین
^مامان من رفتم
%کجا
^بااای
دیدم هیون توی ماشین
^سلام
*سلام خوبی
^اره ...بریم
هیون شروع به رانندگی کرد و بعد از چند مین رسیدیم دم ساحل رفتیم نشستیم و صبحانه سفارش دادیم و شروع کردیم به حرف زدن
که یهو هم زمان باهم گفتیم
*^میخوام یه چیزی بهت بگم
^*نه تو بگو
^هیون تو اول بگو من زیاد مهم نیست
*ا.ت...من...من...دوستت دارم
^چ...چی
*اره ا.ت من دوستت دارم اگه دوستم نداری اشکال نداره چون من یه شیطا...
^هیون ...من هم دوستت دارم
منم دوستت دااارمم
*هوراااا
^هیون بلند شد و اومد از کمر گرفتت و بلندت کرد چرخوندت
*هورااا تو زن منی
^هیون آروم
همینطور که میچرخوندت همه دست میزدن
هیون اوردت پایین و گفت
*اجازه هست که ببوسمت
^اره
و صورتش رو به صورتت نزدیک کرد و بوسه طولانی مدت رو شروع کرد
بعد کلی خوش گذروندین و رفتین خونه هیون خوابیدین
^خب هیون من کجا بخوابم خستمه
*ا.ت دیوونه شدی بیا رو تخت بغل خودم بخواب
^اما
*خجالت نکش ما دیگه زن و شوهریم
هیون بلند شد و اومد دستت رو گرفت و آوردت رو تخت و بغلت کرد و
سرت رو گذاشت روی سینش
صبح
^هیووووون
*بله عشقم
^قدرت یا همون سلیب نیستت
*هوورااااااا
^روی دست تو
*اره عزیزم روی دست منه
(یه سال بعد )
^اووووف من خیلی استرس دارم
*عزیزم استرس نداشته باش
^واای
*نفس عمیق بکش
هان.با تشویق های شما به عروس و داماد دعوت میکنیم روی صحنه
همه دست زدن
تو و هیون هم دست همو گرفتین و رفتین
همه دست میزدن
هووراااا
مبارکه
عروس چقدر قشنگه
همه یه چیزی میگفتن
بعد رفتین سر میز و بعد از چرت و پرت هایی که عاقد گفت شما هم قبول کردین
بعد هم بلند شدین و همو بوسیدین
در همین حال همه در حالی که برگاشون ریخته بود شما رو نگاه میکردن
و بعد از یه سال هم بچه دار شدی
پایاااان 😃🤍😃
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
چشمام رو باز کردم
^هیون اونجا خیلی بد بود (بغض)
*ا.ت نترس بهش عادت میکنی
گریه نکن
^چجوری گریه نکنم
من میترسم این موضوع حل نشه
*نترس ا.ت...نترس
*خب ا.ت ساعت ۷ آماده باش که بیام دنبالت برا...خاستگاری
^ب...باشه
رفتیم و بعد از ۱۵ مین رسیدیم
*خب ا.ت ساعت ۷ یادت نره
^باشه
و پیاده شدی و رفتی داخل خونت
^مامان من اومدم
%سلام دخترم
^مامان میخوام یه چیزی بهت بگم
%بگو دخترم
^مامان من ...من یه خواستگار دارم
%چی...خواستگار
^اره مامان
ا.ت هر چی تو دلش بود رو گفت
^مامان من دوسش دارم...من از ته دل دوسش دارم...من...(بغض)
%باشه دخترم باشه اگه دوسش داری
^مرسی مامان
اها مامان ما خودمون دوتا برا خاستگاری هستیم یعنی فقط منم و اون اینجوری راحت تر هستیم
%باشه دخترم راحت باشید
^مرسی من کارام رو کنم و برا ساعت ۷ اماده باشم
%باشه دخترم مبارکههه (لبخند)
رفتم بالا تو اتاقم و بدون اینکه لباسام درارم روی تختم دراز کشیدم که دیدم بورام زنگ زد
بورام. الو خوبی عزیزم
^الو اره خوبم
بورام.دختر بهت نمیاد خوب باشی
^اووووف...من يه سوال دارم
بورام. بپرس
^خب اگه یکیو ببینی و قند تو دلت آب شه و تپش قلب بگیری یعنی چی بورام.یعنی عاشق شدی
^هاااااااااا
بورام. آره
^ولی میترسم بهش بگم بورام
بورام. بهش بگو نترس من اگه جاتو بودم میگفتم چون شايد اونم دوست داشته باشه
^باشه ...بای
بورام. بای
قط کردم
اره فردا بهش میگم تو همین فکرا بودم که به خواب رفتم
ویو هیونجین
رسیدم خونه و فلیکس بهم زنگ زد
*الو فلیکس
فلیکس. الو هیونگ خوبی
*اره
هیونگ میخوام یه سوال بپرسم
فلیکس. بپرس
*اگه یکیو ببینی و بدون اینکه بفهمی بهش خیره شی و همش دلت میخواد ببینش یعنی چی
فلیکس. هیونگ عاشق شدی
*چیییییییی
فلیکس. آره
*میترسم بهش بگم
فلیکس. بهش بگو شاید اونم دوست داره
*باشه...بای
فلیکس. بای
قط کردم
من فردا بهش میگم تو همین افکار بودم که چشمام گرم شد و به خواب عمیقی رفتم
ویو هیونجین
با صدایی که از گوشی اومد از خواب بلند شدم
دیدم ا.ت بهم پیام داده
هیون میشه صبحانه رو باهم بخوریم
براش نوشتم باشه و پاشدم کارام رو کردم و رفتم
بعد از نیم ساعت رفتم دنبالش
ویو ا.ت
تا دیدم هیون قبول کرد پاشدم خوشکل کردم و رفتم پایین
^مامان من رفتم
%کجا
^بااای
دیدم هیون توی ماشین
^سلام
*سلام خوبی
^اره ...بریم
هیون شروع به رانندگی کرد و بعد از چند مین رسیدیم دم ساحل رفتیم نشستیم و صبحانه سفارش دادیم و شروع کردیم به حرف زدن
که یهو هم زمان باهم گفتیم
*^میخوام یه چیزی بهت بگم
^*نه تو بگو
^هیون تو اول بگو من زیاد مهم نیست
*ا.ت...من...من...دوستت دارم
^چ...چی
*اره ا.ت من دوستت دارم اگه دوستم نداری اشکال نداره چون من یه شیطا...
^هیون ...من هم دوستت دارم
منم دوستت دااارمم
*هوراااا
^هیون بلند شد و اومد از کمر گرفتت و بلندت کرد چرخوندت
*هورااا تو زن منی
^هیون آروم
همینطور که میچرخوندت همه دست میزدن
هیون اوردت پایین و گفت
*اجازه هست که ببوسمت
^اره
و صورتش رو به صورتت نزدیک کرد و بوسه طولانی مدت رو شروع کرد
بعد کلی خوش گذروندین و رفتین خونه هیون خوابیدین
^خب هیون من کجا بخوابم خستمه
*ا.ت دیوونه شدی بیا رو تخت بغل خودم بخواب
^اما
*خجالت نکش ما دیگه زن و شوهریم
هیون بلند شد و اومد دستت رو گرفت و آوردت رو تخت و بغلت کرد و
سرت رو گذاشت روی سینش
صبح
^هیووووون
*بله عشقم
^قدرت یا همون سلیب نیستت
*هوورااااااا
^روی دست تو
*اره عزیزم روی دست منه
(یه سال بعد )
^اووووف من خیلی استرس دارم
*عزیزم استرس نداشته باش
^واای
*نفس عمیق بکش
هان.با تشویق های شما به عروس و داماد دعوت میکنیم روی صحنه
همه دست زدن
تو و هیون هم دست همو گرفتین و رفتین
همه دست میزدن
هووراااا
مبارکه
عروس چقدر قشنگه
همه یه چیزی میگفتن
بعد رفتین سر میز و بعد از چرت و پرت هایی که عاقد گفت شما هم قبول کردین
بعد هم بلند شدین و همو بوسیدین
در همین حال همه در حالی که برگاشون ریخته بود شما رو نگاه میکردن
و بعد از یه سال هم بچه دار شدی
پایاااان 😃🤍😃
۴.۴k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.