همه میدونستن ات داره کم کم قاتل میشه اما میترسیدن بهش بگن
همه میدونستن ات داره کم کم قاتل میشه اما میترسیدن بهش بگن
وقت ناهار شد
ویو ات
از شرکت خارج شدم و رفتم مک دونالد و همبرگر و نوشابه و سیب زمینی برای کل شرکت گرفتم و میخواستم مهمونشون کنم میدونستم جئون با همبرگر اوکی نیست غذای کره ای گرفتم تهیونگ ام که غذای تند نمیخوره پیتزا گرفتم رفتم سر میز غذا خوری بزرگ به همه همبر گر دادم به یکی سپردم بره غذای جونگکوک و تهیونگ روبده
جانگ: سلام اقای جئون این هارو خانم کیم دادن برای شما
غذا هارو نگاه کرد
دوکبوکی جاجامینگو کیمچی و.....
داد و رفت و همین کار رو برای تهیونگ هم کرد انواع پیتزا ها
عجیب بود نه 2 نفری که سرش کلاه گذاشتن به خوبی ازشون مراقبت میشد اما از طرف ات
ویو جونگکوک
ات اینارو داده عجیبه
نه نیست اون قلب خیلی مهربونی داره
تهیونگ ویو
اوکی برای جئون این کارو کنه عجیب نیست
ولی من من اذیتش کردم وااای اتت
ات هم داشت غذاشو میخورد و در اتاقش به صدا در اومد
ات: بیا داخل
تهیونگ: ات ممنونم
ات فقط لبخند میز و باعث عذاب کشیدن تهیونگ میشد
ات: میشه صبر کنی
تهیونگ: بله
ات: فقط خواستم بگم رفتم حواست به خودت باشه و نذار از پا دربیای اینو به جئون هم بگو
تهیونگ: اتفاقی افتاده
ات: همینجوری خداحافظ منم کار دارم برو به کارت برس
جونگکوک: تهیونگ چیشد
تهیونگ: گفت مراقب خودت. باش و رفتم از پا در نیا و ناراحت نشو گفت به تو هم بگم
جونگکوک: یعنی چی
تهیونگ: یه مشکلی هست
بگردم پیش ات
جانگ: خانم امروز بازم مهمونیدعوتید اما کاری و مافیایی و کلا قاتل ها
ات: اونجان میریم به خانم مین بگو وسایل رواماده کنن رفتم خونه میریم اونجا
جانگ: محلوله ها
ات: اونم انجام میدم
تهیونگ رفت سمت اتاق جئون
تهیونگ: مهمونی دعوتیم
جونگکوک: ات
تهیونگ: هست
جونگکوک: میریم به اجوما بگو وسایل رو اماده کنه و بریم
تهیونگ: بار الماس
جونگکوک: انجام میدن
وقت ناهار شد
ویو ات
از شرکت خارج شدم و رفتم مک دونالد و همبرگر و نوشابه و سیب زمینی برای کل شرکت گرفتم و میخواستم مهمونشون کنم میدونستم جئون با همبرگر اوکی نیست غذای کره ای گرفتم تهیونگ ام که غذای تند نمیخوره پیتزا گرفتم رفتم سر میز غذا خوری بزرگ به همه همبر گر دادم به یکی سپردم بره غذای جونگکوک و تهیونگ روبده
جانگ: سلام اقای جئون این هارو خانم کیم دادن برای شما
غذا هارو نگاه کرد
دوکبوکی جاجامینگو کیمچی و.....
داد و رفت و همین کار رو برای تهیونگ هم کرد انواع پیتزا ها
عجیب بود نه 2 نفری که سرش کلاه گذاشتن به خوبی ازشون مراقبت میشد اما از طرف ات
ویو جونگکوک
ات اینارو داده عجیبه
نه نیست اون قلب خیلی مهربونی داره
تهیونگ ویو
اوکی برای جئون این کارو کنه عجیب نیست
ولی من من اذیتش کردم وااای اتت
ات هم داشت غذاشو میخورد و در اتاقش به صدا در اومد
ات: بیا داخل
تهیونگ: ات ممنونم
ات فقط لبخند میز و باعث عذاب کشیدن تهیونگ میشد
ات: میشه صبر کنی
تهیونگ: بله
ات: فقط خواستم بگم رفتم حواست به خودت باشه و نذار از پا دربیای اینو به جئون هم بگو
تهیونگ: اتفاقی افتاده
ات: همینجوری خداحافظ منم کار دارم برو به کارت برس
جونگکوک: تهیونگ چیشد
تهیونگ: گفت مراقب خودت. باش و رفتم از پا در نیا و ناراحت نشو گفت به تو هم بگم
جونگکوک: یعنی چی
تهیونگ: یه مشکلی هست
بگردم پیش ات
جانگ: خانم امروز بازم مهمونیدعوتید اما کاری و مافیایی و کلا قاتل ها
ات: اونجان میریم به خانم مین بگو وسایل رواماده کنن رفتم خونه میریم اونجا
جانگ: محلوله ها
ات: اونم انجام میدم
تهیونگ رفت سمت اتاق جئون
تهیونگ: مهمونی دعوتیم
جونگکوک: ات
تهیونگ: هست
جونگکوک: میریم به اجوما بگو وسایل رو اماده کنه و بریم
تهیونگ: بار الماس
جونگکوک: انجام میدن
۴.۶k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.