پارت22 🌈✨still with me

پارت22
ته:نامررددد نشونت میدم
نیا: تا خواستم جوابشو بدم گوشیم زنگ خورد و نتونستم حرفمو بزنم
برداشتم مامانم بود
الو؟
مامان نیا: سلام دخترم خوبی؟ دلت نمیخواد یه سر به ما بزنی؟
نیا: مامان راستش من این چند ماهه مریض بودم
مامان نیا: خااککک تو سرم ما امشب میایم خونت دختره چس سفییددد
نیا: چتهههه
مامان نیا: این همه مدت مریض بودی و به ما نگفتی کی ازت مراقبت میکرد؟
نیا: توضیحش طولانیه
مامان نیا: پس حتما میایم بای ساعت ۸
نیا:خدایااااااااااا
ته: چی شد؟
نیا: مامانم اینا میخوان شب بیان اینجا
ته: ایول عالیه با دوست پسرت اشنا میشن
نیا: کدوم خره بی خردمندی گفته تو دوست پسره منی ور پرییدههه
اینارو جلو مامانم بگی تا عروسیمون نده ول کن نیسسس
ته: از همون نیشخندای ته ته طوری
نیا: زهرمار باید ازینجا بری
ته: نمیرم
نیا: 😤😤😤
ته:😂😂
نیا: پس کل خونه رو جمع کن منم میرم فیلم ببینم
ته: نمیکنمم چه خبرههه
نیا: پس برو بیرون یا یک ساعت دیگه میام خونه دسته گله یا بیرونی بیخانمانم نیستی الان ساعت ۵ عه تا ۶ وقت داری بای