آدم ها که سنشان بالاتر می رود، سرد و گرم روزگار که می چشن
آدمها که سنشان بالاتر میرود، سرد و گرم روزگار که میچشند، تجربهشان که بیشتر میشود، با آدمهای زیادی که معاشرت میکنند، درودهای بسیاری که میگویند و بدرودهای بسیارتری؛ سفت میشوند، سخت میشوند، زمخت میشوند و "عشق" در نظرشان مضحک و تکراری و بعید میآید.
آدمها که سنشان بیشتر میشود و رنجهای بیشتری که میکشند و آسیبهای بیشتری که میبینند، بیتفاوت میشوند به خیلی چیزها و پوست احساساتشان ضخیمتر میشود و سخت واکنش نشان میدهند به هیجانهای معمول، راحت خوشحال نمیشوند و راحت اعتماد نمیکنند و راحت دل نمیبندند به هیچکس.
آدمها که سنشان بیشتر میشود، آنقدر فرو میریزند و از نو میسازند که یاد میگیرند هیچ فرو ریختنی پایان راه نیست و سخت نگران میشوند و سخت دلتنگ میشوند و سخت از رفتنها و نداشتنها دلگیر؛
چون آنقدر از دست دادهاند و نگرانی کشیدهاند و تحلیل رفتهاند که حوصلهای برای تکرار ندارند...
آدمها که سنشان بیشتر میشود، گزینههای نامناسبی برای معاشرتهای عاشقانهاند...
آدمها که سنشان بیشتر میشود و رنجهای بیشتری که میکشند و آسیبهای بیشتری که میبینند، بیتفاوت میشوند به خیلی چیزها و پوست احساساتشان ضخیمتر میشود و سخت واکنش نشان میدهند به هیجانهای معمول، راحت خوشحال نمیشوند و راحت اعتماد نمیکنند و راحت دل نمیبندند به هیچکس.
آدمها که سنشان بیشتر میشود، آنقدر فرو میریزند و از نو میسازند که یاد میگیرند هیچ فرو ریختنی پایان راه نیست و سخت نگران میشوند و سخت دلتنگ میشوند و سخت از رفتنها و نداشتنها دلگیر؛
چون آنقدر از دست دادهاند و نگرانی کشیدهاند و تحلیل رفتهاند که حوصلهای برای تکرار ندارند...
آدمها که سنشان بیشتر میشود، گزینههای نامناسبی برای معاشرتهای عاشقانهاند...
۵.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲