part 5
ویو جیمین:
وقتی رفتم داخل ات هنوز بیهوش بود
رفتم کنارش روی صندلی نشستم و دستش رو گرفتم
نزدیک بود بغضم بشکنه که دیدم دوان کاوان اومد داخل
اون کلاس یازدهمیه و دوست پسر اته
ویو کاوان:
سلام من دوان کاوانم
سال دومیه دبیرستان
۱۸ سالمه
یه دختری کلاس دهمی هست که از خودم بیشتر دوستش دارم
اسمش اته
من یه شیش ماه میشه که باهمیم
داخل اتاقم نشسته بودم و داشتم پروژه هارو حل میکردم
که دیدم خوشگلم (ات) داره زنگ میزنه
گوشی رو برداشتم و جواب دادم
(علامت کاوان ! )
!یوبوسِیو؟(با خنده) «در زبان کره ای یعنی الو»
#سلام تو باید دوست پسر ات باشی نه؟
!بله خودمم.....شما؟
#کاری به این چیزاش نداشته باش خودت رو برسون بیمارستان سورانسه
ادامه دارد.
وقتی رفتم داخل ات هنوز بیهوش بود
رفتم کنارش روی صندلی نشستم و دستش رو گرفتم
نزدیک بود بغضم بشکنه که دیدم دوان کاوان اومد داخل
اون کلاس یازدهمیه و دوست پسر اته
ویو کاوان:
سلام من دوان کاوانم
سال دومیه دبیرستان
۱۸ سالمه
یه دختری کلاس دهمی هست که از خودم بیشتر دوستش دارم
اسمش اته
من یه شیش ماه میشه که باهمیم
داخل اتاقم نشسته بودم و داشتم پروژه هارو حل میکردم
که دیدم خوشگلم (ات) داره زنگ میزنه
گوشی رو برداشتم و جواب دادم
(علامت کاوان ! )
!یوبوسِیو؟(با خنده) «در زبان کره ای یعنی الو»
#سلام تو باید دوست پسر ات باشی نه؟
!بله خودمم.....شما؟
#کاری به این چیزاش نداشته باش خودت رو برسون بیمارستان سورانسه
ادامه دارد.
۶۰۴
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.