داستان درون و بیرون(پارت ³⁰)
داستان درون و بیرون(پارت ³⁰)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
(یک ساعت بعد: همچان از زبان چمس🌌)
هنوز به شیشه میزدم، خسته شده بودم، من هم مثل اون تکیه دادم به شیشه، دارک گفت:(تو هیچوقت نمیتونی از این قدرت خلاص شی، اون یه روزی نمایان میشه!قدرت من فقط باعث میشه جلوی اون قدرتو بگیره، البته اون یه روزی به دردت میخوره!) با گریه گفتم:(دارک!) گفت:(من نمیتونم، شیشه ی بینمون جلومو گرفته، به جز اینه تو واقعیت بهت دود سیاه رو منتقل کنم!) داشت با دودش عروسک میساخت، شکل یه خارپشت شبیه شدو، ولی دختر، یه دفعه بهش رنگ داد بدنش آبی یخی و خط هاش آبی پر رنگ، اونو گذاشت و کم کم دور شد.
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
(یک ساعت بعد: همچان از زبان چمس🌌)
هنوز به شیشه میزدم، خسته شده بودم، من هم مثل اون تکیه دادم به شیشه، دارک گفت:(تو هیچوقت نمیتونی از این قدرت خلاص شی، اون یه روزی نمایان میشه!قدرت من فقط باعث میشه جلوی اون قدرتو بگیره، البته اون یه روزی به دردت میخوره!) با گریه گفتم:(دارک!) گفت:(من نمیتونم، شیشه ی بینمون جلومو گرفته، به جز اینه تو واقعیت بهت دود سیاه رو منتقل کنم!) داشت با دودش عروسک میساخت، شکل یه خارپشت شبیه شدو، ولی دختر، یه دفعه بهش رنگ داد بدنش آبی یخی و خط هاش آبی پر رنگ، اونو گذاشت و کم کم دور شد.
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۱.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.