PΛЯƬ33(پارت اخر)
1ماه بعد)
امروز توی عمارتمون جشن تایین جنسیت بود خیلی کنجکاو بودیم که بدونیم بچمون چیه شکمم زیاد برجسته نبود و وزنش اصلا اذیتم نمیکرد
برای شب جیمین نهایت تدارکات دید و چند تا خدمتکار استخدام کرد تا کارارو راست و ریست کنن
یه لبسا خوشگل پوشیدم(اسلاید دو)و ارایش کردم و منتظر بودم که جیمین از حموم بیاد بیرون تا باهم بریم پایین
بعد از 5 دقیقه با حوله ای که دور کمرش بود اومد بیرون و تا منو دید بهم خیره شد
خندیدم و گفتم :چرا اینجوری بهم زل زدی؟
به خودش اومد و گلوش رو صاف کرد و بعدش اخم کرد و به سمتم اومد رفتم عقب که به لبه تخت خوردم و خواستم بیوفتم که جیمین کمرم رو گرفت و نیم خیز شد روم
گفت:رژت خیلی پر رنگ و قرمزه
اروم صافم کردو و دوطرف کمرم رو گرفت و اروم خوابوندم روی تخت و روم خیمه زد
لباشو با عصبانیت کوبید به لبم و لبمو میخورد
بعد از 2 دقیقه از لبم جدا شد و یه نگاه به لبم کرد وگفت:حالا بهتر شد
از رو بلند شد و وایساد گفت:حالا یه دستمال بهم بده تا لب خودم رو پاک کنم
بلند شدم و وایسادم روبروش یه نگاه به لبش کردم و بعد با انگشت شستم پاکش کردم و دوباره لبم رو کوبیدم به لبش و بوسیدیمش ازش جدا شدم و گفتم:کاش تو دیگه برای من غیرتی نمیشدی(خنده)
گفت:دلم میخواد به تو چه (خنده)بیا بریم پایین مهمونا منتظرن
گفتم:اوهوم ...بریم
دستش رو گرفتم و با هم رفتیم پایین و با مهمونا سلام و احوالپرسی کردیم
فقط جیهوپ و نامزدش میدونستند که جنسیت بچه چیه ...منو جیمین رفتیم دوطرف بادکنکی که به سقف اویزون بود وایسادیم و یه سوزن بهمون دادن شمارش معکوس رو از 10 تا 1 بلند بلند گفتند و تا به یک رسید منو جیمین باهم سوزن رو گرفتیم و بادکنک رو ترکوندیم که ازش کاغذای صورتی اومد بیرون فهمیدیم که دختره اشک توی چشمام جمع شد چون دوست داشتیم دختر شه منو جیمین هم دیگه رو بغلم کردیم و من اشک ذوق ریختم از بغل هم اومدیم بیرون و به هم نگاه کردیم که من فهمیدم که جیمین هم گریه میکنه خندیدیم و دوباره هم دیگه رو بغل کردیم....
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه :)
اسم فیک بعدی (فراموش شده) هست
درباره زندگی بچه همین دوتاست اگه نمیخواید بگین ننویسم درباره اون
راستی فیک بعد بین جونکوک و جین و تهیونگ یکی رو انتخاب کنید که درباره اون باشه:)
امروز توی عمارتمون جشن تایین جنسیت بود خیلی کنجکاو بودیم که بدونیم بچمون چیه شکمم زیاد برجسته نبود و وزنش اصلا اذیتم نمیکرد
برای شب جیمین نهایت تدارکات دید و چند تا خدمتکار استخدام کرد تا کارارو راست و ریست کنن
یه لبسا خوشگل پوشیدم(اسلاید دو)و ارایش کردم و منتظر بودم که جیمین از حموم بیاد بیرون تا باهم بریم پایین
بعد از 5 دقیقه با حوله ای که دور کمرش بود اومد بیرون و تا منو دید بهم خیره شد
خندیدم و گفتم :چرا اینجوری بهم زل زدی؟
به خودش اومد و گلوش رو صاف کرد و بعدش اخم کرد و به سمتم اومد رفتم عقب که به لبه تخت خوردم و خواستم بیوفتم که جیمین کمرم رو گرفت و نیم خیز شد روم
گفت:رژت خیلی پر رنگ و قرمزه
اروم صافم کردو و دوطرف کمرم رو گرفت و اروم خوابوندم روی تخت و روم خیمه زد
لباشو با عصبانیت کوبید به لبم و لبمو میخورد
بعد از 2 دقیقه از لبم جدا شد و یه نگاه به لبم کرد وگفت:حالا بهتر شد
از رو بلند شد و وایساد گفت:حالا یه دستمال بهم بده تا لب خودم رو پاک کنم
بلند شدم و وایسادم روبروش یه نگاه به لبش کردم و بعد با انگشت شستم پاکش کردم و دوباره لبم رو کوبیدم به لبش و بوسیدیمش ازش جدا شدم و گفتم:کاش تو دیگه برای من غیرتی نمیشدی(خنده)
گفت:دلم میخواد به تو چه (خنده)بیا بریم پایین مهمونا منتظرن
گفتم:اوهوم ...بریم
دستش رو گرفتم و با هم رفتیم پایین و با مهمونا سلام و احوالپرسی کردیم
فقط جیهوپ و نامزدش میدونستند که جنسیت بچه چیه ...منو جیمین رفتیم دوطرف بادکنکی که به سقف اویزون بود وایسادیم و یه سوزن بهمون دادن شمارش معکوس رو از 10 تا 1 بلند بلند گفتند و تا به یک رسید منو جیمین باهم سوزن رو گرفتیم و بادکنک رو ترکوندیم که ازش کاغذای صورتی اومد بیرون فهمیدیم که دختره اشک توی چشمام جمع شد چون دوست داشتیم دختر شه منو جیمین هم دیگه رو بغلم کردیم و من اشک ذوق ریختم از بغل هم اومدیم بیرون و به هم نگاه کردیم که من فهمیدم که جیمین هم گریه میکنه خندیدیم و دوباره هم دیگه رو بغل کردیم....
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه :)
اسم فیک بعدی (فراموش شده) هست
درباره زندگی بچه همین دوتاست اگه نمیخواید بگین ننویسم درباره اون
راستی فیک بعد بین جونکوک و جین و تهیونگ یکی رو انتخاب کنید که درباره اون باشه:)
۳.۰k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.