پارت¹⁹
پارت¹⁹
"چاه یون"
نشستیم رو نیمکت...
فیلکس گفته بود میخواد باهام صحبت کن از ذوق نمیدونستم چیکار کنم... با حرف هایی که میزد ذوقم ده برابر بیشتر شد اما با حرف آخرش لبخندم ماسید
فلیکس: من عاشق شدم ولی ...نه عاشق تو!
چاه یون: چی...
فلیکس: هیس ساکت شو بزار صحبت کنم...
گفت و گفت و هر لحظه قلبم بیشتر درد میکرد بیشتر مچاله میشد. از جاش بلند شد و رفت از جام بلند شدم و داد زدم:
چاه یون:اگه دیگه باهَم حرف نزنیم چی؟اگه دیگه نتونستم به هیچکس اعتماد کنم چی؟اگه نتونستم فراموشت کنم چی؟اگه تا ابــد،دلم برات تنگ موند چی؟
برگشت سمتم و گفت:
فلیکس: متاسفم چاه یون...
رفت. رعد و برق زد پاهام شل شدن و افتادم رو نیمکت
بارون شروع کرد به باریدن. با بغض بهش نگاه کردم که
سوار ماشینش میشد. انقدر بهش نگاه کردم که از جلوی چشمام محو شد و دور شد...
بغضم شکست و شروع کردم به گریه بارون میزد رو صورتم. انگار با اشکام دست دوستی داده بودن بهم
اشکام امونم رو بریده بود...
آروم لب زدم:
چاه یون:رفتیو باران زد در اخرین دیدار:)
صدای یه نفر از پشت گوشم اومد مرد بود صدای بم داشت...
مرد: ولت کرد و رفت نه
کتش رو پیچید دورم،و کشیدم تو بغلش...
●----------------🥀🖤----------------●
•پایانفصلیک•
یه رابطه تموم شد یه رابطه شروع...
ادامهدارد...
منتظر فصل دوم این فیک باشید:)!🖤
"چاه یون"
نشستیم رو نیمکت...
فیلکس گفته بود میخواد باهام صحبت کن از ذوق نمیدونستم چیکار کنم... با حرف هایی که میزد ذوقم ده برابر بیشتر شد اما با حرف آخرش لبخندم ماسید
فلیکس: من عاشق شدم ولی ...نه عاشق تو!
چاه یون: چی...
فلیکس: هیس ساکت شو بزار صحبت کنم...
گفت و گفت و هر لحظه قلبم بیشتر درد میکرد بیشتر مچاله میشد. از جاش بلند شد و رفت از جام بلند شدم و داد زدم:
چاه یون:اگه دیگه باهَم حرف نزنیم چی؟اگه دیگه نتونستم به هیچکس اعتماد کنم چی؟اگه نتونستم فراموشت کنم چی؟اگه تا ابــد،دلم برات تنگ موند چی؟
برگشت سمتم و گفت:
فلیکس: متاسفم چاه یون...
رفت. رعد و برق زد پاهام شل شدن و افتادم رو نیمکت
بارون شروع کرد به باریدن. با بغض بهش نگاه کردم که
سوار ماشینش میشد. انقدر بهش نگاه کردم که از جلوی چشمام محو شد و دور شد...
بغضم شکست و شروع کردم به گریه بارون میزد رو صورتم. انگار با اشکام دست دوستی داده بودن بهم
اشکام امونم رو بریده بود...
آروم لب زدم:
چاه یون:رفتیو باران زد در اخرین دیدار:)
صدای یه نفر از پشت گوشم اومد مرد بود صدای بم داشت...
مرد: ولت کرد و رفت نه
کتش رو پیچید دورم،و کشیدم تو بغلش...
●----------------🥀🖤----------------●
•پایانفصلیک•
یه رابطه تموم شد یه رابطه شروع...
ادامهدارد...
منتظر فصل دوم این فیک باشید:)!🖤
۱۶.۴k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.