پارت ۱۰(یخی که عاشق خورشید شد)
(یخی که عاشق خورشید شد)
پارت ۱۰
هفته آینده
/از زبان ا.ت
همه بچه ها آماده شده بودن وسایل هاشون رو جمع کرده بودن و همه منتظر اتوبوس بودیم چشم به تهیونگ خورد که تکیه داده بود به دیوار یکی از دستاش تو جیبش با اون یکی هم داشت نوشیدنی میخورد
تو میگی انگار اومده عکاسی ژست مدل هارو گرفته ، تصمیم گرفته بودم از ۱۰ قدمیش هم رد نشم پسره ای نچسب فقط دردسره ولی حتما کارشو تلافی میکنم
اتوبوس اومد همه سوار شدیم منو جیمین کنار هم نشستیم
فکنم یه یک دو ساعتی تو راه باشیم سرمو گذاشتم رو شونه های جیمین و بهش گفتم: من یکم میخوابم اشکالی که نداره
پیشونیمو بوسید و گفت:نه شاهزاده خانم راحت باش
چشامو بستم بعد چند دیقه خوابم برد
/از زبان جیمین
ا.ت عین فرشته ها خوابیده بود واقعا موقعه خواب خیلی خوشگل میشد عین بچه گربه ها
اصلا از نگاه کردن بهش سیر نمیشدم آخ من چقدر این دخترو دوست دارم چجوری آخه جلوی احساساتمو بگیرم؟
همه بچه ها خوابیده بودن یا حواسشون پرت بود
چشم به لب های ا.ت افتاد
با انگشتم لمسشون کردم واقعا نرم بود یعنی یه روزی میتونم اینارو داشته باشم؟
تپش قلبم رفت بالا کارام دست خودم نبود....
/از زبان تهیونگ
اه اینقدر رو این صندلی نشستم ک*نم خشک شد
خوابم هم نمی اومد همش سرم تو گوشی بود حتی کار با گوشی هم حصلمو سر برد گوشیم رو خاموش کردم و نگاهی به اطراف کردم چشم به جیمین و ا.ت افتاد که کناره هم نشسته بودن
یاد اون لحظه افتادم که ا.ت سرشو گذاشت رو شونه جیمین و جیمینم پیشونیش رو بوسید تو همین فکر خیالا داشتم نگاهشون میکردم
ا.ت عین بچه ها خوابیده بود که یهو دیدم جیمین با انگشتاش لبای ا.ت رو لمس کرد
کپ کرده بودم یهو دیدم جیمین لباشو در حد چند ثانیه گذاشت رو لبای ا.ت
نمیدونم چرا ولی حرصم گرفته بود زیر لبی گفتم:ای عوضی
پارت ۱۰
هفته آینده
/از زبان ا.ت
همه بچه ها آماده شده بودن وسایل هاشون رو جمع کرده بودن و همه منتظر اتوبوس بودیم چشم به تهیونگ خورد که تکیه داده بود به دیوار یکی از دستاش تو جیبش با اون یکی هم داشت نوشیدنی میخورد
تو میگی انگار اومده عکاسی ژست مدل هارو گرفته ، تصمیم گرفته بودم از ۱۰ قدمیش هم رد نشم پسره ای نچسب فقط دردسره ولی حتما کارشو تلافی میکنم
اتوبوس اومد همه سوار شدیم منو جیمین کنار هم نشستیم
فکنم یه یک دو ساعتی تو راه باشیم سرمو گذاشتم رو شونه های جیمین و بهش گفتم: من یکم میخوابم اشکالی که نداره
پیشونیمو بوسید و گفت:نه شاهزاده خانم راحت باش
چشامو بستم بعد چند دیقه خوابم برد
/از زبان جیمین
ا.ت عین فرشته ها خوابیده بود واقعا موقعه خواب خیلی خوشگل میشد عین بچه گربه ها
اصلا از نگاه کردن بهش سیر نمیشدم آخ من چقدر این دخترو دوست دارم چجوری آخه جلوی احساساتمو بگیرم؟
همه بچه ها خوابیده بودن یا حواسشون پرت بود
چشم به لب های ا.ت افتاد
با انگشتم لمسشون کردم واقعا نرم بود یعنی یه روزی میتونم اینارو داشته باشم؟
تپش قلبم رفت بالا کارام دست خودم نبود....
/از زبان تهیونگ
اه اینقدر رو این صندلی نشستم ک*نم خشک شد
خوابم هم نمی اومد همش سرم تو گوشی بود حتی کار با گوشی هم حصلمو سر برد گوشیم رو خاموش کردم و نگاهی به اطراف کردم چشم به جیمین و ا.ت افتاد که کناره هم نشسته بودن
یاد اون لحظه افتادم که ا.ت سرشو گذاشت رو شونه جیمین و جیمینم پیشونیش رو بوسید تو همین فکر خیالا داشتم نگاهشون میکردم
ا.ت عین بچه ها خوابیده بود که یهو دیدم جیمین با انگشتاش لبای ا.ت رو لمس کرد
کپ کرده بودم یهو دیدم جیمین لباشو در حد چند ثانیه گذاشت رو لبای ا.ت
نمیدونم چرا ولی حرصم گرفته بود زیر لبی گفتم:ای عوضی
۶.۸k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.