bittre and sweet
bittre and sweet
part28
تهیونگ:تادیدم ات داره هزیون میگه گفتم الان بیدار میشه میگه تو اینجا چیکار میکنی زود پاشدم از اتاق اومدم بیرون و رفتم تو اتاقم
تهیوتگ:هرچی فکر میکنم نمیدونم چجوری اعتراف کنم خدایاااا
تهیونگ:....
تهیونگ:اها یافتم به اعضا میگم راهنماییم میکنن
تهیونگ:..وایسا اگه به اعضا بگم عاشق شدم که شوک میشن واییی ... طوری نیست بهشون میگم باید بدونن
خب حالا کی بهشون بگم جیهوپ که پس فردا برمیگرده پس همون پس فردا به همشون میگم
ات ویو
وقتی از خواب پاشدم سرم خیلی درد میکرد تا چشمام باز کردم سایه یکی دیدم که داشت از در میرفت بیرون گفتم حتما یکی از خدمتکارا بوده بزور پاشدم رفتم آشپز خونه تا آب بخورم
ات:سلام اجوما
جوما:سلام عزیزم، چیزی میخوای؟
آن:اجوما میشه لطفاً یه آب و یه قرص مسکن بهم بدید بدید
اجوما: باشه عزیزم
اجوما آب و قرص داد به ات
اجوما:آن برای چی قرص مسکن میخواستی
ات:سرم درد میکنه
اجوما:آخی الهی بمیرم برات
ات:اجوما خدا نکنه
ات و اجوما داشتن حرف میزدن
تهیونگ :اجوما من دارم میرم بیرون
اجوما:برو به سلامت پسرم
تهیونگ: خداحافظ
اجوما:خداحافظ
...
☄️🫧
#زن_زندگی_آزادی
part28
تهیونگ:تادیدم ات داره هزیون میگه گفتم الان بیدار میشه میگه تو اینجا چیکار میکنی زود پاشدم از اتاق اومدم بیرون و رفتم تو اتاقم
تهیوتگ:هرچی فکر میکنم نمیدونم چجوری اعتراف کنم خدایاااا
تهیونگ:....
تهیونگ:اها یافتم به اعضا میگم راهنماییم میکنن
تهیونگ:..وایسا اگه به اعضا بگم عاشق شدم که شوک میشن واییی ... طوری نیست بهشون میگم باید بدونن
خب حالا کی بهشون بگم جیهوپ که پس فردا برمیگرده پس همون پس فردا به همشون میگم
ات ویو
وقتی از خواب پاشدم سرم خیلی درد میکرد تا چشمام باز کردم سایه یکی دیدم که داشت از در میرفت بیرون گفتم حتما یکی از خدمتکارا بوده بزور پاشدم رفتم آشپز خونه تا آب بخورم
ات:سلام اجوما
جوما:سلام عزیزم، چیزی میخوای؟
آن:اجوما میشه لطفاً یه آب و یه قرص مسکن بهم بدید بدید
اجوما: باشه عزیزم
اجوما آب و قرص داد به ات
اجوما:آن برای چی قرص مسکن میخواستی
ات:سرم درد میکنه
اجوما:آخی الهی بمیرم برات
ات:اجوما خدا نکنه
ات و اجوما داشتن حرف میزدن
تهیونگ :اجوما من دارم میرم بیرون
اجوما:برو به سلامت پسرم
تهیونگ: خداحافظ
اجوما:خداحافظ
...
☄️🫧
#زن_زندگی_آزادی
۴.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.