پارت ۱۰
پارت ۱۰
ا.ت ویو
الان چند وقته مثل برده ی تهیونگ بودم ساعت ۲ بعد از ظهر بود باید برای تهیونگ ناهار درست میکردم تا ساعت ۳ مشغول بودم بعد رفتم روی کاناپه دراز کشیدم فیلم دیدم ساعت ۴ بود اما نیومده بود همش ۳ و نیم میومد خونه همینجوری تو فکر بودم که خوابم برد با حس ناز کردن موهام چشامو باز کردم که دیدم جیمینه اول فکر خوابم چشامو مالیدم که بفهمم بیدارم یا خواب که دیدم جیمین داره بهم میخنده
+ هوی چیه
جیمین : سلام
+ سلام و درد
+ لیا جونت کجاست
جیمین ببین ا.ت من واقعا متاسفم اون توی شربت قرص تحریک کننده ریخته بود و من کارم دست خودم نبود و بعدش حسابی کتکش زدم اما هرچی دنبالت گشتم پیدات نکردم تا امروز .
جیمین : واقعا متاسفم
+ هوفف باشه میبخشمت
+ ولی باید الان بریم تا تهیونگ نیومده
جیمین منو برد خونش و منو و اون تا ابد پیش هم زندگی کردیم
پایان
اگه خواستید فصل ۲ میزارم ازش
نظرتون رو بگید درباره این فیک
ا.ت ویو
الان چند وقته مثل برده ی تهیونگ بودم ساعت ۲ بعد از ظهر بود باید برای تهیونگ ناهار درست میکردم تا ساعت ۳ مشغول بودم بعد رفتم روی کاناپه دراز کشیدم فیلم دیدم ساعت ۴ بود اما نیومده بود همش ۳ و نیم میومد خونه همینجوری تو فکر بودم که خوابم برد با حس ناز کردن موهام چشامو باز کردم که دیدم جیمینه اول فکر خوابم چشامو مالیدم که بفهمم بیدارم یا خواب که دیدم جیمین داره بهم میخنده
+ هوی چیه
جیمین : سلام
+ سلام و درد
+ لیا جونت کجاست
جیمین ببین ا.ت من واقعا متاسفم اون توی شربت قرص تحریک کننده ریخته بود و من کارم دست خودم نبود و بعدش حسابی کتکش زدم اما هرچی دنبالت گشتم پیدات نکردم تا امروز .
جیمین : واقعا متاسفم
+ هوفف باشه میبخشمت
+ ولی باید الان بریم تا تهیونگ نیومده
جیمین منو برد خونش و منو و اون تا ابد پیش هم زندگی کردیم
پایان
اگه خواستید فصل ۲ میزارم ازش
نظرتون رو بگید درباره این فیک
۸۱۱
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.