p11 از فصل ۲
بیونگ هو: ات عجله کن (بلند)
ویو ات
رفتم تو اتاقم بیونگ هو عصبانی بود از روی صندلی پا شد در اتاقو از داخل که بودیم قفل کرد و کلید رو گذاشت تو جیب هودیش که پوشیده بود
ات: اوپا چیشده داری منو میترسونی این کارا چیه
بیونگ هو: دختره احمق (آروم)
ات: چـ... ـچی؟
بیونگ هو: دختره ی احمق (فریاد)
بیونگ هو یه سیلی به ات زد و ات پرت شد رو زمین
بیونگ هو: تو چطوری به سونگ هو اعتماد کردی حالا گیریم درست گفته ولی تو چرا شغلی مثل مافیایی رو قبول کنی احمق
ات: میدونم که اشتباه بود ولی زندگی من به خودم مربوطه (بغض)
بیونگ هو: تو خواهرمو تزدیک ترین فرد به من تویی میخوام ازت محافظت کنم
ات گلدونی که رو میزش بود رو پرت کرد روی زمین و شکست
م/ا: اونجا همه چی مرتبه خواهش میکنم تمومش کنین (جیغ)
ات: خودمون حلش میکنیم
یونگ هو: بیا اینور اونجا شیشه ریخته حالا من اینجام اروم باش خواهر کوچولو ببخشید عصبانی شدم من فقط نمیخوام مجبور بشم باهات بجنگم
ات: نمیخوام تو مراقبم باشی اون روزی که بهت نیاز داشتم واسه شرکت بابا رفتی امریکا
یونگ هو: من نرفتم امریکا من تو کره موندم تا زیر پول بابا نباشم
ات: چی این شغل لعنتی چیه منو بخاطرش ول کردی
یونگ هو: بیا اینور اونجا خطر ناکه به موقعش بهت میگم ات کافیه
ات: همتون بهم دروغ گفتین (گریه)
یونگ هو: بسه بیا اونی
ات: آخ
یونگ هو: باهات زخمی شده
یونگ هو ات رو بلند کرد و پاهاشو باد پیچی کرد
ات: مامان امشب خستم همینجا میمونم
یونگ هو: مامان منم میرم فردا یه مهمونی کاری دعوت شدم
ویو ات
شب یه نگاه به گوشیم انداختم اعلامیه اومده بود که فردا میخوان منو به همه پلیس مخفی ها معرفی کنن تو یه مهمونی تو رستوران باید فردا زود پاشم برم آماده شم قبلش به کوک پیام دادم که منتظرم نمونه کم کم چشمام گرم شد و خوابیدم
ویو ات
رفتم تو اتاقم بیونگ هو عصبانی بود از روی صندلی پا شد در اتاقو از داخل که بودیم قفل کرد و کلید رو گذاشت تو جیب هودیش که پوشیده بود
ات: اوپا چیشده داری منو میترسونی این کارا چیه
بیونگ هو: دختره احمق (آروم)
ات: چـ... ـچی؟
بیونگ هو: دختره ی احمق (فریاد)
بیونگ هو یه سیلی به ات زد و ات پرت شد رو زمین
بیونگ هو: تو چطوری به سونگ هو اعتماد کردی حالا گیریم درست گفته ولی تو چرا شغلی مثل مافیایی رو قبول کنی احمق
ات: میدونم که اشتباه بود ولی زندگی من به خودم مربوطه (بغض)
بیونگ هو: تو خواهرمو تزدیک ترین فرد به من تویی میخوام ازت محافظت کنم
ات گلدونی که رو میزش بود رو پرت کرد روی زمین و شکست
م/ا: اونجا همه چی مرتبه خواهش میکنم تمومش کنین (جیغ)
ات: خودمون حلش میکنیم
یونگ هو: بیا اینور اونجا شیشه ریخته حالا من اینجام اروم باش خواهر کوچولو ببخشید عصبانی شدم من فقط نمیخوام مجبور بشم باهات بجنگم
ات: نمیخوام تو مراقبم باشی اون روزی که بهت نیاز داشتم واسه شرکت بابا رفتی امریکا
یونگ هو: من نرفتم امریکا من تو کره موندم تا زیر پول بابا نباشم
ات: چی این شغل لعنتی چیه منو بخاطرش ول کردی
یونگ هو: بیا اینور اونجا خطر ناکه به موقعش بهت میگم ات کافیه
ات: همتون بهم دروغ گفتین (گریه)
یونگ هو: بسه بیا اونی
ات: آخ
یونگ هو: باهات زخمی شده
یونگ هو ات رو بلند کرد و پاهاشو باد پیچی کرد
ات: مامان امشب خستم همینجا میمونم
یونگ هو: مامان منم میرم فردا یه مهمونی کاری دعوت شدم
ویو ات
شب یه نگاه به گوشیم انداختم اعلامیه اومده بود که فردا میخوان منو به همه پلیس مخفی ها معرفی کنن تو یه مهمونی تو رستوران باید فردا زود پاشم برم آماده شم قبلش به کوک پیام دادم که منتظرم نمونه کم کم چشمام گرم شد و خوابیدم
۵.۰k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.