وقتی باردار بودی و...
وقتی باردار بودی و...
نویسنده : پارک جیون
کاپل :جیمین و هایون
*درخواستی
شات ۲
هیچوقت نمیتونی توضیح بدی که
خداحافظی با کسی که دوسش داری
چقدر دردناکه ...
_پارک جیمین
___________________________________
دختر به اجبار با پسر مومشکی مزدوج شد با اینکه مرد روز به روز بیشتر دلش در اقیانوس چشمان دختر حل میشد اما هایون روز به روز نفرتش افزایش می یافت !
یک شب زمانی که هایون کم کم داشت ترسش رو از پسر از دست میداد و تفکرش درحال ازبین رفتن بود دخترونگیش رو از دست داد!
اون بدن پاک و دست نخوردش حالا ...
[پایان فلش بک]
جیمین :《 گفتم گریه نکن !》
هایون :《منم گفتم به تو مربوط نیـــــــــــست! 》
جیمین : 《سر من داد نزن احمق !》
دختر نیشخندی زدو خواست با عجله به سمت اتاقش برود اما ناگهان حالش بد شد ...
..................................................
[پرش زمانی به یک روز بعد]
دختر دستی به شکمش زد ،
باورش نمیشد موجودی بسیار کوچک درونش در حال رشد و پرورش است !
سوالی صدایش میزند.
درد دارد جیمین گفتنش...
بغض میشود جیمین شنیدن پر دودش !
#Park_Jiyoon
#وقتیبارداربودیو...
نویسنده : پارک جیون
کاپل :جیمین و هایون
*درخواستی
شات ۲
هیچوقت نمیتونی توضیح بدی که
خداحافظی با کسی که دوسش داری
چقدر دردناکه ...
_پارک جیمین
___________________________________
دختر به اجبار با پسر مومشکی مزدوج شد با اینکه مرد روز به روز بیشتر دلش در اقیانوس چشمان دختر حل میشد اما هایون روز به روز نفرتش افزایش می یافت !
یک شب زمانی که هایون کم کم داشت ترسش رو از پسر از دست میداد و تفکرش درحال ازبین رفتن بود دخترونگیش رو از دست داد!
اون بدن پاک و دست نخوردش حالا ...
[پایان فلش بک]
جیمین :《 گفتم گریه نکن !》
هایون :《منم گفتم به تو مربوط نیـــــــــــست! 》
جیمین : 《سر من داد نزن احمق !》
دختر نیشخندی زدو خواست با عجله به سمت اتاقش برود اما ناگهان حالش بد شد ...
..................................................
[پرش زمانی به یک روز بعد]
دختر دستی به شکمش زد ،
باورش نمیشد موجودی بسیار کوچک درونش در حال رشد و پرورش است !
سوالی صدایش میزند.
درد دارد جیمین گفتنش...
بغض میشود جیمین شنیدن پر دودش !
#Park_Jiyoon
#وقتیبارداربودیو...
۴.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.