cute lover
پارت ۱۸
مینهو: مرتیکه گوزو( آخ حرف دلمو گفت)
با گفتن این حرف جیسونگ شروع کرد به خندیدن.
مینهو: چیه؟
جیسونگ( با خنده): هیچی هیچی
یهو گوشی جیسونگ زنگ خورد. گوشیشو برداشت و دید ریسشه.
جیسونگ: الو سلام رئیس
رئیس جیسونگ: الو سلام پسرم ، زنگ زدم بگم که تا یک هفته نیاز نیست بیای سر کار.
جیسونگ: چرا؟
رئیس جیسونگ: یه مشکلی برای من پیش اومده و نیستم و نمیتونم کار رو بسپرم به یک نفر دیگه ولی نگران نباش حقوقتو سر وقت میریزم.
جیسونگ: ممنون رئیس ، خداحافظ.
رئیس جیسونگ: خداحافظ
مینهو: فردا نمیری سر کار؟
جیسونگ: نه تا یه هفته نمیرم.
مینهو: عجیبه رئیس من هم گفته تا یک هفته نمیخواد بیای......وایسا محل کارمون تقریبا نزدیک به همه نکنه......
جیسونگ: نکنه رئیس هامون باهم.....( مغز این دو تا مثل مغز منه)
مینسونگ: ععععععععع
مینهو: ذهن منو تو مثل همه دقت کردی؟
جیسونگ: اره! ساعت چنده؟
مینهو نگاهی به ساعت کرد و گفت
مینهو: ساعت تقریبا ۱۱عه.
جیسونگ: پایه هستی امشب تا توان داریم بیدار بمونیم؟
مینهو: با کمال میل
جیسونگ از ذوق خنده از کرد. بعدش تصمیم گرفتن که تا صبح یه سریال رو تموم کنن و هر کدوموشون زودتر خوابش برد باید فردا شب اون یکی رو شام بیرون دعوت کنه.
ساعت ۲ شب
مینهو: وااااااا چرا این مرددددد؟! من الان روش کراش زده بودمممم( کیا تجربش کردن؟)
جیسونگ: اخی کراشت مرد. خوراکی نداری؟
مینهو: چرا دارم وایسا این قسمت تموم شه میرم میارم.
بعد ۱۰ دقیقه مینهو رفت داخل آشپزخونه تا چند تا خوراکی ببره.
ویو مینهو
وتی امشب چه شبی بشه. منو عشقم......وایسا چرا گفتم عشقمم؟!!! من چم شده؟! فک کنم چون نخوابیدم دیوونه شدم،
جیسونگ: کجا موندی میخوام بزنم قسمت بعد
مینهو: اومدم اومدم
مینهو: مرتیکه گوزو( آخ حرف دلمو گفت)
با گفتن این حرف جیسونگ شروع کرد به خندیدن.
مینهو: چیه؟
جیسونگ( با خنده): هیچی هیچی
یهو گوشی جیسونگ زنگ خورد. گوشیشو برداشت و دید ریسشه.
جیسونگ: الو سلام رئیس
رئیس جیسونگ: الو سلام پسرم ، زنگ زدم بگم که تا یک هفته نیاز نیست بیای سر کار.
جیسونگ: چرا؟
رئیس جیسونگ: یه مشکلی برای من پیش اومده و نیستم و نمیتونم کار رو بسپرم به یک نفر دیگه ولی نگران نباش حقوقتو سر وقت میریزم.
جیسونگ: ممنون رئیس ، خداحافظ.
رئیس جیسونگ: خداحافظ
مینهو: فردا نمیری سر کار؟
جیسونگ: نه تا یه هفته نمیرم.
مینهو: عجیبه رئیس من هم گفته تا یک هفته نمیخواد بیای......وایسا محل کارمون تقریبا نزدیک به همه نکنه......
جیسونگ: نکنه رئیس هامون باهم.....( مغز این دو تا مثل مغز منه)
مینسونگ: ععععععععع
مینهو: ذهن منو تو مثل همه دقت کردی؟
جیسونگ: اره! ساعت چنده؟
مینهو نگاهی به ساعت کرد و گفت
مینهو: ساعت تقریبا ۱۱عه.
جیسونگ: پایه هستی امشب تا توان داریم بیدار بمونیم؟
مینهو: با کمال میل
جیسونگ از ذوق خنده از کرد. بعدش تصمیم گرفتن که تا صبح یه سریال رو تموم کنن و هر کدوموشون زودتر خوابش برد باید فردا شب اون یکی رو شام بیرون دعوت کنه.
ساعت ۲ شب
مینهو: وااااااا چرا این مرددددد؟! من الان روش کراش زده بودمممم( کیا تجربش کردن؟)
جیسونگ: اخی کراشت مرد. خوراکی نداری؟
مینهو: چرا دارم وایسا این قسمت تموم شه میرم میارم.
بعد ۱۰ دقیقه مینهو رفت داخل آشپزخونه تا چند تا خوراکی ببره.
ویو مینهو
وتی امشب چه شبی بشه. منو عشقم......وایسا چرا گفتم عشقمم؟!!! من چم شده؟! فک کنم چون نخوابیدم دیوونه شدم،
جیسونگ: کجا موندی میخوام بزنم قسمت بعد
مینهو: اومدم اومدم
۶.۵k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.