(پژمرده)P.35
(فردا بعد از ظهر ساعت 4)
کوک*ویو
داشتم با ماشینم رانندگی میکردم.
یهو چندتا ماشین جلوم رو گرفتن،پیاده ام کردن.
من رو بزور سوار ماشین شون کردن
کوک:شماها کی هستید عوضی ها
هیچکس جوابم رو نداد ووهمه سکوت کردن
سوکجون*ویو
رفتم بیمارستان تا ازمایش دی ان ای رو بگیرم.
رسیدم بیمارستان و رفتم به اون بخش.
اون ازمایش رو گرفتم.
تا موقع ای که سوار ماشین شدم نگاه نکردم.
وقتی سوار ماشین شدم.
چشمام رو بستم و باز کردم.
به اون ازمایش نگاه کردم.
من و جانکوک هیچ رابطه ی خونی نداریم.
ولی ازمایشی که از جانکوک سوجین گرفتم.
فرق داشت و جانکوک پسره سوجین هست و پسر من نیست.
این موضوع توجیحی به جز اینکه سوجین به من خیانت کرده نداره
کوک*ویو
داشتم با ماشینم رانندگی میکردم.
یهو چندتا ماشین جلوم رو گرفتن،پیاده ام کردن.
من رو بزور سوار ماشین شون کردن
کوک:شماها کی هستید عوضی ها
هیچکس جوابم رو نداد ووهمه سکوت کردن
سوکجون*ویو
رفتم بیمارستان تا ازمایش دی ان ای رو بگیرم.
رسیدم بیمارستان و رفتم به اون بخش.
اون ازمایش رو گرفتم.
تا موقع ای که سوار ماشین شدم نگاه نکردم.
وقتی سوار ماشین شدم.
چشمام رو بستم و باز کردم.
به اون ازمایش نگاه کردم.
من و جانکوک هیچ رابطه ی خونی نداریم.
ولی ازمایشی که از جانکوک سوجین گرفتم.
فرق داشت و جانکوک پسره سوجین هست و پسر من نیست.
این موضوع توجیحی به جز اینکه سوجین به من خیانت کرده نداره
۱.۷k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.