وقتی داییت عاشقت میشه ...😈
پارت سوم*
پرش زمانی به ساعت دو...**
لونا :جونگ کوککککککککککککککک بدووو دیرم شدههههه کجاییییی (عربده)
م/لونا: چه خبرته دختر کل پنج طبقه رو گذاشتی رو سرت
لونا:چیکار کنم تقصیر این داداش شما معلوم نیست داره آماده میشه چیکار میکنه
جونگ کوک~
اومدم پایین که چشمم خورد به لونا یه میکاپ غلیظ کرده بود و یه لباس کوتاه پوشیده بود
تو ماشین*
جونگ کوک :معلوم نیست داره میره دانشگاه یا مهمونی
لونا:چیزی گفتی؟؟؟
جونگ کوک:نه اصلا
لونا :ولی من شنیدم به تو چه هی میگم به خاطر اینکه داداش مامانمی اینطور میکنی اما رسمن انگار به جای داییم دوس پسریم مامانم گیر نمیده تو چرا گیر میدی(یکم با صدای بلند)
جونگ کوک:باشه برو به من چه رسیدیم (با عصبانیت)
وقتی گفت منم پیاده شدم و درو محکم بستم این چش شده بود
رفتم سمت کلاس که نیل و لیام رو دیدم نیل دوتا درس مشترک(زیست و فیزیک) با ما داشت
لونا:سلام(با بی حوصلگی)
لیام و نیل:سلام منم
لیام:چرا حوصله نداری
لونا:اوفقققققففف اون جئون جونگ کوک فاکی دوباره عصبیم کرد
نیل :باز چی شده
لونا:صبح گیر میده که اینا چیه پوشیدی چون نیکی بهم زل زده بود به تو چه اخهههه
نیل :آ..آ اون اون بالاخره داییت طبیعی که گیر بده تو ناسلامتی بچه خواهرشی (با یکم اضطراب)
لونا :اره قبول دارم اما خودتم داری میگی داییم نه شوهرم (با عصبانیت)
لیام :حالا آروم باش
داشتن حرف میزدن که یکی اومد و از لونا خواست بهش یه مسئله فیزیکی توضیح بده
لیام:هی نیل برای چی اون حرفو با استرس گفتی
نیل :ک...کدوم ح..حرفو؟؟؟
لیام:درباره جونگ کوک وقتی که لونا داشت حرف میزد تو یکم استرس داشتی
نیل: ن... نه بابا چه استرسی
لیام:بیخیال خیلی تابلو بود
نیل:بیا بریم بالا پشت بوم حرف بزنیم
لیام :باشه
روی بالا پشت بوم*
لیام:خب چی شده
نیل:راستش.... آممم خب به چیزی هست اععهعههه
لیام:خب بگو دیگه
نیل: خب...خب داییم یعنی جونگ کوک یه حسابی به لونا داره
لیام:واقعااااااا این که خیلی خوبههههه اونا واقعا بهم میان حالا باهمن؟
نیل:چی داری میگی فکر کردی اگه باهم باشن چه قیامتی راه میفته بین خانواده پدری لونا و مادرش یه جنگ راه میفته بعدشم اگه خانواده ها راضی باشن فکر کردی مردم چی میگن میگن داییش بهش دست بده برای همین مجبورن باهم باشن و هزارتا چرت و پرت دیگه ابن واقعیت که جونگ کوک دایی لونا و اونم خواهرزادش هیچ وقت تغییر نمیکنه خیلی چیزا راجب جونگ کوک هست که لونا نمی دونه
لیام : مثلا چی؟
نیل:....
به نظرتان چیه که کسی درباره کوک نمیدونه؟؟
لایک یادتون نده ♡👈❤
پرش زمانی به ساعت دو...**
لونا :جونگ کوککککککککککککککک بدووو دیرم شدههههه کجاییییی (عربده)
م/لونا: چه خبرته دختر کل پنج طبقه رو گذاشتی رو سرت
لونا:چیکار کنم تقصیر این داداش شما معلوم نیست داره آماده میشه چیکار میکنه
جونگ کوک~
اومدم پایین که چشمم خورد به لونا یه میکاپ غلیظ کرده بود و یه لباس کوتاه پوشیده بود
تو ماشین*
جونگ کوک :معلوم نیست داره میره دانشگاه یا مهمونی
لونا:چیزی گفتی؟؟؟
جونگ کوک:نه اصلا
لونا :ولی من شنیدم به تو چه هی میگم به خاطر اینکه داداش مامانمی اینطور میکنی اما رسمن انگار به جای داییم دوس پسریم مامانم گیر نمیده تو چرا گیر میدی(یکم با صدای بلند)
جونگ کوک:باشه برو به من چه رسیدیم (با عصبانیت)
وقتی گفت منم پیاده شدم و درو محکم بستم این چش شده بود
رفتم سمت کلاس که نیل و لیام رو دیدم نیل دوتا درس مشترک(زیست و فیزیک) با ما داشت
لونا:سلام(با بی حوصلگی)
لیام و نیل:سلام منم
لیام:چرا حوصله نداری
لونا:اوفقققققففف اون جئون جونگ کوک فاکی دوباره عصبیم کرد
نیل :باز چی شده
لونا:صبح گیر میده که اینا چیه پوشیدی چون نیکی بهم زل زده بود به تو چه اخهههه
نیل :آ..آ اون اون بالاخره داییت طبیعی که گیر بده تو ناسلامتی بچه خواهرشی (با یکم اضطراب)
لونا :اره قبول دارم اما خودتم داری میگی داییم نه شوهرم (با عصبانیت)
لیام :حالا آروم باش
داشتن حرف میزدن که یکی اومد و از لونا خواست بهش یه مسئله فیزیکی توضیح بده
لیام:هی نیل برای چی اون حرفو با استرس گفتی
نیل :ک...کدوم ح..حرفو؟؟؟
لیام:درباره جونگ کوک وقتی که لونا داشت حرف میزد تو یکم استرس داشتی
نیل: ن... نه بابا چه استرسی
لیام:بیخیال خیلی تابلو بود
نیل:بیا بریم بالا پشت بوم حرف بزنیم
لیام :باشه
روی بالا پشت بوم*
لیام:خب چی شده
نیل:راستش.... آممم خب به چیزی هست اععهعههه
لیام:خب بگو دیگه
نیل: خب...خب داییم یعنی جونگ کوک یه حسابی به لونا داره
لیام:واقعااااااا این که خیلی خوبههههه اونا واقعا بهم میان حالا باهمن؟
نیل:چی داری میگی فکر کردی اگه باهم باشن چه قیامتی راه میفته بین خانواده پدری لونا و مادرش یه جنگ راه میفته بعدشم اگه خانواده ها راضی باشن فکر کردی مردم چی میگن میگن داییش بهش دست بده برای همین مجبورن باهم باشن و هزارتا چرت و پرت دیگه ابن واقعیت که جونگ کوک دایی لونا و اونم خواهرزادش هیچ وقت تغییر نمیکنه خیلی چیزا راجب جونگ کوک هست که لونا نمی دونه
لیام : مثلا چی؟
نیل:....
به نظرتان چیه که کسی درباره کوک نمیدونه؟؟
لایک یادتون نده ♡👈❤
۱۷.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.