دلا شب ها نمی نالی به زاری
دلا شب ها نمی نالی به زاری
سر راحت به بالین می گذاری !!!
تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبر از درد بیدردی نداری .
بنال ای دل که رنجت شادمانی ست
بمیر ای دل که مرگت زندگانی ست
مباد آن دم که چنگ نغمه سازت
ز دردی بر نیانگیزد نوایی
مباد آن دم که عود تارو پودت
نسوزد در هوای آشنایی
دلی می خواهم که از درد خیزد
بسوزد ، عشق ورزد ، اشک ریزد !
به فریادی سکوت جانگزا را به هم زن ،
در دل شب ، های و هوی کن
و گر یارای فریادت نمانده ست
چو مینا گریه پنهان در گلو کن
صفای خاطر دل ها ز درد است
دل بی درد همچون گور سرد است !
فریدون مشیری
سر راحت به بالین می گذاری !!!
تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبر از درد بیدردی نداری .
بنال ای دل که رنجت شادمانی ست
بمیر ای دل که مرگت زندگانی ست
مباد آن دم که چنگ نغمه سازت
ز دردی بر نیانگیزد نوایی
مباد آن دم که عود تارو پودت
نسوزد در هوای آشنایی
دلی می خواهم که از درد خیزد
بسوزد ، عشق ورزد ، اشک ریزد !
به فریادی سکوت جانگزا را به هم زن ،
در دل شب ، های و هوی کن
و گر یارای فریادت نمانده ست
چو مینا گریه پنهان در گلو کن
صفای خاطر دل ها ز درد است
دل بی درد همچون گور سرد است !
فریدون مشیری
۴.۴k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.