من فقط تورومیخوام پارت۱
#من_فقط_تورومیخوام #پارت۱
امروز بالاخره از راهنمایی فارغ تحصیل شدم به دبیرستان.....خیلی خوش حال بودم و از یه طرفی هم ناراحت بودم.....چون با تهیونگ جدا میشدم....منو اون به هم قول دادیم که تا اخر با هم باشیم اما......
فلش بک //
از دید تهیونگ/////
امروز بعد از مدرسه و خدافظی با ا.ت رفتم خونه ......وایییی منو اون و همه ی هم سنو سالای ما میریم دبیرستان ......خیلی خوش حال بودم....رسیدم خونه که دیدم مامانو بابامو اجیم ناراحت تو حال نشستن....نگران شدم گفتم
+چی شده ....چرا اینجوری هستین(خونواده ی پولداری نبودن )
_ببین پسرم من میخوام برای کار به سئول برم....
تا بابام اینو گفت قلبم تیکه تیکه شد...انگار دنیا رو سرم خراب شد پاهام شل شدو دو زانو افتادم که بابام ادامه داد
_اگه نرم نمیتونیم پول برای تحصیلت بیارم یا غذا بخوریم.....پس منم از عموت یکم پول گرفتم تا بتونیم تورو تو سئول ثبت نام کنیمو یه خونه ی دنج بگیریم....پس .....فردا که اخرین روزته میتونی بریو با دوستات خدافظی کنی
بدبخت شدم حالا چطوری به ا.ت بگم....
ل
ا
ی
ک
فراموش نیشه😂
امروز بالاخره از راهنمایی فارغ تحصیل شدم به دبیرستان.....خیلی خوش حال بودم و از یه طرفی هم ناراحت بودم.....چون با تهیونگ جدا میشدم....منو اون به هم قول دادیم که تا اخر با هم باشیم اما......
فلش بک //
از دید تهیونگ/////
امروز بعد از مدرسه و خدافظی با ا.ت رفتم خونه ......وایییی منو اون و همه ی هم سنو سالای ما میریم دبیرستان ......خیلی خوش حال بودم....رسیدم خونه که دیدم مامانو بابامو اجیم ناراحت تو حال نشستن....نگران شدم گفتم
+چی شده ....چرا اینجوری هستین(خونواده ی پولداری نبودن )
_ببین پسرم من میخوام برای کار به سئول برم....
تا بابام اینو گفت قلبم تیکه تیکه شد...انگار دنیا رو سرم خراب شد پاهام شل شدو دو زانو افتادم که بابام ادامه داد
_اگه نرم نمیتونیم پول برای تحصیلت بیارم یا غذا بخوریم.....پس منم از عموت یکم پول گرفتم تا بتونیم تورو تو سئول ثبت نام کنیمو یه خونه ی دنج بگیریم....پس .....فردا که اخرین روزته میتونی بریو با دوستات خدافظی کنی
بدبخت شدم حالا چطوری به ا.ت بگم....
ل
ا
ی
ک
فراموش نیشه😂
۱۳.۱k
۱۷ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.