I wish I never saw it. (پارت 2)
جیمین: خوب... میدونی که باید تنبیه شی... درسته؟؟
ت ا: م... من
جیمین: هیییس حرف اضافه نشنون
کشوی میزشو باز کرد شلاقی که همیشه تو کشوی میزش بودو در اورد بلند شد اومد سمتم همین که میامد سمتم حرف میزد
جیمین: تنبیهت 60تا ضربه شلاقه نه کمتر نه بیشتر...هر ضربه رو با صدای واضح میگی... دسته تو بیار جلو دستمو
با تردید بردم جلو یه ضربه محکم به دستم زد دستمو کشیدم
ت ا: ایی
جیمین: دسته تو بیار جلو... با صدای بلندی گفت دسته تو بیار جلو دستمو اوردم جلو دوباره گفت با هر کدوم از ضربه نشماری دوتا دیگه روی اون دستات میزنم.... با صدای نسبتن بلندی گفت فهمیدی؟؟
ت ا: ب... بله
ده دقیقه ای بود پشت هم شلاق میزدم اشکام کل صورتمو خیس کردن اون واقعا بیرحم بود
ت ا: هق... ۵۹
ت ا: هق... ۶٠
جیمین: میتونی بری
بدون هیچ حرفی رفت من نمیخواستم درد کشیدنشو ببینم اما خودش منو مجبور میکنه که اینکارو کنم با دیدن گریه هاش قلبم فشرده میشود نشستم سره جام اجومارو صدا کردم چند دقیقه نشده صدای درزدن اومد اجازه ورود دادم
اجوما: بله اقا
جیمین: به جانگ هو بگو بره دست ت ا رو پانسمان کنه
اجوما: چشم اقا
ت ا
بعد اینکه جیمین گفت میتونم برم سریع اومدم تو اتاقم دستام ب شدت درد میکرد انقدر زده بود که از دستام خون میامد از شدت درد گریم بند نمیامد چند دقیقه بعد صدای در اومد اجازه ورود دادم جانگ هو دکتر عمارت بود اومد تو
ت ا: م... من
جیمین: هیییس حرف اضافه نشنون
کشوی میزشو باز کرد شلاقی که همیشه تو کشوی میزش بودو در اورد بلند شد اومد سمتم همین که میامد سمتم حرف میزد
جیمین: تنبیهت 60تا ضربه شلاقه نه کمتر نه بیشتر...هر ضربه رو با صدای واضح میگی... دسته تو بیار جلو دستمو
با تردید بردم جلو یه ضربه محکم به دستم زد دستمو کشیدم
ت ا: ایی
جیمین: دسته تو بیار جلو... با صدای بلندی گفت دسته تو بیار جلو دستمو اوردم جلو دوباره گفت با هر کدوم از ضربه نشماری دوتا دیگه روی اون دستات میزنم.... با صدای نسبتن بلندی گفت فهمیدی؟؟
ت ا: ب... بله
ده دقیقه ای بود پشت هم شلاق میزدم اشکام کل صورتمو خیس کردن اون واقعا بیرحم بود
ت ا: هق... ۵۹
ت ا: هق... ۶٠
جیمین: میتونی بری
بدون هیچ حرفی رفت من نمیخواستم درد کشیدنشو ببینم اما خودش منو مجبور میکنه که اینکارو کنم با دیدن گریه هاش قلبم فشرده میشود نشستم سره جام اجومارو صدا کردم چند دقیقه نشده صدای درزدن اومد اجازه ورود دادم
اجوما: بله اقا
جیمین: به جانگ هو بگو بره دست ت ا رو پانسمان کنه
اجوما: چشم اقا
ت ا
بعد اینکه جیمین گفت میتونم برم سریع اومدم تو اتاقم دستام ب شدت درد میکرد انقدر زده بود که از دستام خون میامد از شدت درد گریم بند نمیامد چند دقیقه بعد صدای در اومد اجازه ورود دادم جانگ هو دکتر عمارت بود اومد تو
۱۲۴.۲k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.