پارت 96
ت:نزدیکم نیا مرتیکه، میگم نیا!
دستش رو جلوی دهنم گذاشت و با خشم غرید:
ناشناس: خفهشو دخترهی هرزه.
محکم دستش رو گاز گرفتم که با داد بلندی دستش رو از جلوی دهنم
برداشت.
ت: بگو رئیست بیاد مرتیکهی چلاغ!
با دست محکم به دهنم کوبید که صدای دندونهام بلند شد:
ناشناس: خفه شو تا خفت نکردم!
ت:ولم کنین وگرنه براتون بد میشه.
یکی دیگه از رفیقاش اومد.
ناشناس:مثلا میخوای چه کار کنی کوچولو؟ هوم؟!
دستهام رو تکون دادم و با نفرت گفتم:
ت:شوهرم پیداتون میکنه، دمار از روزگارتون در میاره!
یهو هر دو بلند قهقهه سر دادن و یکیشون با انگشت اشاره تکون دادن.
ناشناس:ببین خوشگله تا شوهرت بیاد تا تو رو نجات بده، معلوم نی تو کدوم
دنیایی.
و دوباره شروع کردن به خندیدن، جیغ کشیدم:
ت :چی از جونم میخواین؟ هان؟! اصال چرا من رو آوردین اینجا؟
یکیشون خواست حرفی بزنه که یکی وارد شد و بلند داد زد:
ناشناس: ببرین صداتون رو، رئیس داره میاد.
سمت کسی که رئیس بود، برگشتم که با دیدن شخص از حیرت دهنم بسته شد
#جیمین
پرستار با عشوه خرکی پرسید:
پرستار:چه نسبتی باهاش دارین؟
جیمین:رفیقش هستم.
پرستار:بذارین بگردم.
دستش رو جلوی دهنم گذاشت و با خشم غرید:
ناشناس: خفهشو دخترهی هرزه.
محکم دستش رو گاز گرفتم که با داد بلندی دستش رو از جلوی دهنم
برداشت.
ت: بگو رئیست بیاد مرتیکهی چلاغ!
با دست محکم به دهنم کوبید که صدای دندونهام بلند شد:
ناشناس: خفه شو تا خفت نکردم!
ت:ولم کنین وگرنه براتون بد میشه.
یکی دیگه از رفیقاش اومد.
ناشناس:مثلا میخوای چه کار کنی کوچولو؟ هوم؟!
دستهام رو تکون دادم و با نفرت گفتم:
ت:شوهرم پیداتون میکنه، دمار از روزگارتون در میاره!
یهو هر دو بلند قهقهه سر دادن و یکیشون با انگشت اشاره تکون دادن.
ناشناس:ببین خوشگله تا شوهرت بیاد تا تو رو نجات بده، معلوم نی تو کدوم
دنیایی.
و دوباره شروع کردن به خندیدن، جیغ کشیدم:
ت :چی از جونم میخواین؟ هان؟! اصال چرا من رو آوردین اینجا؟
یکیشون خواست حرفی بزنه که یکی وارد شد و بلند داد زد:
ناشناس: ببرین صداتون رو، رئیس داره میاد.
سمت کسی که رئیس بود، برگشتم که با دیدن شخص از حیرت دهنم بسته شد
#جیمین
پرستار با عشوه خرکی پرسید:
پرستار:چه نسبتی باهاش دارین؟
جیمین:رفیقش هستم.
پرستار:بذارین بگردم.
۴.۷k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.