Part 5
وارد چادر یونا شدم..تا جایی که یادم میاد وقتی یه بار به خونش رفتم همیشه عروسک خرسی مورد علاقش همراش بود میگفت اونو داداشش قبل مرگش بهش داده.
یهو دیدم همون عروسک کنار لوازم یوناس خوشحال شدم که نوز یه چیزیش تغییر نکرده رفتم جلو دیدم چاقو رو کرده توی قلب عروسک ..... اولش ترسیدم یونا رو من انقدر خشن کردم؟من از یونا همچین هیولایی ساختم!
یهو یونا وارد چادر شد زود رفتم پشت قایم شدم تا منو نبینه.یهو دیدم زد زیر گریه.....
یونا: (گریه) چرا چرا من چرا من باید انقدر صدمه ببینم چرا نباید هیچ عشقی توی زندگیم باشه چرا هر شب باید قبل از خواب به مرک فک کنم
انقدر گریه کرد که بیهوش شد و خوابش برد.رفتم جلوش نشستم اشک تو چشام جمع شد....
جین: یونا من این کار و باهات کردم من قلبتو از وسط نصف کردم.من کاری کردم که دختر ارتشی بشی همش بخاطر من عوضی بودد.😭😔
سوهو پشت چادر صدامو میشنید.فهمید من یونا رو دوس دارم.
سوهو: میدونم چیکار کنم برنامتو ردیف میکنم همرزم سوکجین.
سوهو: الو الو ژنرال .
ژنرال: بگو چیه نصف شب!
سوهو: همرزم سوکجین عاشق شده.
ژنرال :چییی!
عاشق کی؟!؟مگه رسیدید به کشور؟
سوهو : خیر ماهنوز توی مرز هستیم.
سوکجین دلباخته یک دختر ارتشی شده.
ژانرال:(داد) یوناااا!!! سوهو یونا رو به تو میسپرم سوکجین حق نداره بهش نزدیک بشه فهمیدی!؟(عصبانیت)
یا سوکجین رو میکشیش یا خودم یکی رو میفرستم که هم تو رو بکشه و هم سوکجین.
سوهو: اطاعت ژنرال شما نگران نباشید یونا رو ازش دور میکنم.
شب بعد
هوا خیلی سرد شده بود طوری که برف و کولاک زیاد بود باد و طوفان چادر ها رو کند.سوهو هم غیبش زده بود فقط من و یک سرباز و یونا بودیم.
سرباز: نه نه همرزم سوکجین گرگا حمله کردند.
جین: چییی! یونا یونا کجایی (داد)
سرباز: قربان من هواتونو دارم نمیزارم بهتون نزدیک شن...
یک ساعت بعد...
سرباز فدا شد گرگا به طور کامل تیکه تیکش کردن.
یونا میخواست گریه کنه اما خودشو کنترل میکرد از سرما داشت میلرزید چون لباساش گرمای خاصی نداشتن دستاش بی حس بود.
جین: یونا..
یونا: اسمم و به زبونت نیار..فقط بگو همرزم همین!
جین: اما...تا اومدم جملم رو کامل کنم یونا محکم افتاد روی برفا.....
جین: یونااا(داد)
بدو بدو رفتم سمتش بدنش کاملا یخ زده بود سریع لباسای گرمم رو در اوردم و دورش پیچوندم ویلا جون میداد محکم بغلش کردم و فقط اشک ریختم طوری که صورتش از اشکام خیس شده بود.فقط میخواستم زنده بمونه تا بهش احساسمو بگم.
بچه ها لایک فراموش نشه
یهو دیدم همون عروسک کنار لوازم یوناس خوشحال شدم که نوز یه چیزیش تغییر نکرده رفتم جلو دیدم چاقو رو کرده توی قلب عروسک ..... اولش ترسیدم یونا رو من انقدر خشن کردم؟من از یونا همچین هیولایی ساختم!
یهو یونا وارد چادر شد زود رفتم پشت قایم شدم تا منو نبینه.یهو دیدم زد زیر گریه.....
یونا: (گریه) چرا چرا من چرا من باید انقدر صدمه ببینم چرا نباید هیچ عشقی توی زندگیم باشه چرا هر شب باید قبل از خواب به مرک فک کنم
انقدر گریه کرد که بیهوش شد و خوابش برد.رفتم جلوش نشستم اشک تو چشام جمع شد....
جین: یونا من این کار و باهات کردم من قلبتو از وسط نصف کردم.من کاری کردم که دختر ارتشی بشی همش بخاطر من عوضی بودد.😭😔
سوهو پشت چادر صدامو میشنید.فهمید من یونا رو دوس دارم.
سوهو: میدونم چیکار کنم برنامتو ردیف میکنم همرزم سوکجین.
سوهو: الو الو ژنرال .
ژنرال: بگو چیه نصف شب!
سوهو: همرزم سوکجین عاشق شده.
ژنرال :چییی!
عاشق کی؟!؟مگه رسیدید به کشور؟
سوهو : خیر ماهنوز توی مرز هستیم.
سوکجین دلباخته یک دختر ارتشی شده.
ژانرال:(داد) یوناااا!!! سوهو یونا رو به تو میسپرم سوکجین حق نداره بهش نزدیک بشه فهمیدی!؟(عصبانیت)
یا سوکجین رو میکشیش یا خودم یکی رو میفرستم که هم تو رو بکشه و هم سوکجین.
سوهو: اطاعت ژنرال شما نگران نباشید یونا رو ازش دور میکنم.
شب بعد
هوا خیلی سرد شده بود طوری که برف و کولاک زیاد بود باد و طوفان چادر ها رو کند.سوهو هم غیبش زده بود فقط من و یک سرباز و یونا بودیم.
سرباز: نه نه همرزم سوکجین گرگا حمله کردند.
جین: چییی! یونا یونا کجایی (داد)
سرباز: قربان من هواتونو دارم نمیزارم بهتون نزدیک شن...
یک ساعت بعد...
سرباز فدا شد گرگا به طور کامل تیکه تیکش کردن.
یونا میخواست گریه کنه اما خودشو کنترل میکرد از سرما داشت میلرزید چون لباساش گرمای خاصی نداشتن دستاش بی حس بود.
جین: یونا..
یونا: اسمم و به زبونت نیار..فقط بگو همرزم همین!
جین: اما...تا اومدم جملم رو کامل کنم یونا محکم افتاد روی برفا.....
جین: یونااا(داد)
بدو بدو رفتم سمتش بدنش کاملا یخ زده بود سریع لباسای گرمم رو در اوردم و دورش پیچوندم ویلا جون میداد محکم بغلش کردم و فقط اشک ریختم طوری که صورتش از اشکام خیس شده بود.فقط میخواستم زنده بمونه تا بهش احساسمو بگم.
بچه ها لایک فراموش نشه
۴.۰k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.