فیک (وقتی دزدیدنت...)
ویو ا/ت
دیدم کوک نیستش رفتم در اتاق باز کردم و از اتاق رفتم
داشتم از پله پایین میرفتم که اجوما صدام کرد برگشتم سمتش بهم گفت
اجوما : دنبال جونگ کوک و تهیونگ نباش دخترم اونا رفتن بیرون (لبخند)
ا/ت : ممنون اجوما که گفتی (لبخند)
اجوما : خواهش دخترم(لبخند)
رفتم تو حیاط داشتم قدم میزدم و به گل ها نگاه میکردم که دیدم یک گل خیلی خوشگله رفتم بچینمش که دیدم پشت باغچه عمارت یک اتاقی هست کنجکاو شدم و رفتم سمت در میخواستم بازش کنم کنم که دیدم قفله پایین پامو نگاه کردم دیدم یک پادری هست پادری رو زدم بالا (برداشتش) دیدم یک کلید هست برداشتمش در رو باهاش باز کردم دیدم یک اتاق که پر از خ//ون و وسایل شکن//جه هست
هنگ کردم!
رفتم نزدیک تر ببینم چخبره که با صدای یک پسری ایستادم فکر کنم خودش بود ! ...
شرایط :
لایک : 20
دیگه نداریم💞⭐️🌿
#فیک #فیکشن #تهکوک
دیدم کوک نیستش رفتم در اتاق باز کردم و از اتاق رفتم
داشتم از پله پایین میرفتم که اجوما صدام کرد برگشتم سمتش بهم گفت
اجوما : دنبال جونگ کوک و تهیونگ نباش دخترم اونا رفتن بیرون (لبخند)
ا/ت : ممنون اجوما که گفتی (لبخند)
اجوما : خواهش دخترم(لبخند)
رفتم تو حیاط داشتم قدم میزدم و به گل ها نگاه میکردم که دیدم یک گل خیلی خوشگله رفتم بچینمش که دیدم پشت باغچه عمارت یک اتاقی هست کنجکاو شدم و رفتم سمت در میخواستم بازش کنم کنم که دیدم قفله پایین پامو نگاه کردم دیدم یک پادری هست پادری رو زدم بالا (برداشتش) دیدم یک کلید هست برداشتمش در رو باهاش باز کردم دیدم یک اتاق که پر از خ//ون و وسایل شکن//جه هست
هنگ کردم!
رفتم نزدیک تر ببینم چخبره که با صدای یک پسری ایستادم فکر کنم خودش بود ! ...
شرایط :
لایک : 20
دیگه نداریم💞⭐️🌿
#فیک #فیکشن #تهکوک
۳۰.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.