hyunlix
تکپارتی هیونلیکس پارت ۲
فلیکس: م-مال برادرتون..
هیونجین، با شنیدن اسم برادرش ، خونش به جوش امد. احتمال میداد تمام بلا هایی که سر فلیکس افتاده ، کار او باشد. فلیکس را دید که از ترس میلرزد. از اینکه سر او داد زده پشیمان شد به سمت او رفت و ارام ارام بغلش کرد. با صدایی اروم و دلنشین گفت
هیونجین: هیسس...اروم باش..ببخشید...دیگه نمیزارم این اتفاق ها برات بیوفته.. قول میدم...
موهایش را نوازش میکرد و سعی داشت ارامش کند. فلیکس از این کار هیونجین تعجب کرد ، اما برایش دلنشين بود. او خودش هم هیونجین رو دوست داشت اما این اتفاقات نمیذاشت که به هم نزدیک باشند.
ارام از بغل هیونجین در امد و با صدایی نازک گفت
فلیکس: هیونجین...
هیونجین: بله؟
فلیکس: پی-پیشت میمونم...ولی م-میشه ازم محافظت کنی؟
هیونجین لبخندی زد و موهای اورا نوازش کرد
هیونجین: معلومه پسر کوچولو من..
فلیکس لبخندی گرم به هیونجین زد. هیونجین از اینکه اورا اینگونه میدید ذوق کرد و بوسه ای روی پیشانی او گذاشت.
هیونجین: عاشقتم...فلیکس...ادم کوچولوی من.
فلیکس: م-منم عاشقتم
پایان~
فلیکس: م-مال برادرتون..
هیونجین، با شنیدن اسم برادرش ، خونش به جوش امد. احتمال میداد تمام بلا هایی که سر فلیکس افتاده ، کار او باشد. فلیکس را دید که از ترس میلرزد. از اینکه سر او داد زده پشیمان شد به سمت او رفت و ارام ارام بغلش کرد. با صدایی اروم و دلنشین گفت
هیونجین: هیسس...اروم باش..ببخشید...دیگه نمیزارم این اتفاق ها برات بیوفته.. قول میدم...
موهایش را نوازش میکرد و سعی داشت ارامش کند. فلیکس از این کار هیونجین تعجب کرد ، اما برایش دلنشين بود. او خودش هم هیونجین رو دوست داشت اما این اتفاقات نمیذاشت که به هم نزدیک باشند.
ارام از بغل هیونجین در امد و با صدایی نازک گفت
فلیکس: هیونجین...
هیونجین: بله؟
فلیکس: پی-پیشت میمونم...ولی م-میشه ازم محافظت کنی؟
هیونجین لبخندی زد و موهای اورا نوازش کرد
هیونجین: معلومه پسر کوچولو من..
فلیکس لبخندی گرم به هیونجین زد. هیونجین از اینکه اورا اینگونه میدید ذوق کرد و بوسه ای روی پیشانی او گذاشت.
هیونجین: عاشقتم...فلیکس...ادم کوچولوی من.
فلیکس: م-منم عاشقتم
پایان~
۵۰۱
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.