مدرسه پر دردسر💫🪐
مدرسه پر دردسر💫🪐
ا/ت: کوک با پدرش صحبت کرد و امروز بعد مدرسه میرفتیم اونجا البته باباش گفت بیاید و بمونید این بهترین کار بود البته روح باباش الان توی دستای منه و هرچی بگم انجام میده اینم فکر خودم بود
صبح
با نور خورشید بیدار شدم دیشب کوک بعد حرف زدن با باباش اومد سمتم و بغلم کرد و باهم خوابیدیم
کوکی پاشو
کوک:هوم چرا
خیر سرمون باید بریم مدرسه کوک ولی بیا به بچه ها نگیم اون آلیس عنتر بلایی سر مادرت میاره
کوک:باش
از خواب پاشدم غذا هم نخوردیم دیشب چون برق رف لباسای ا/ت رو گذاشتم پشت ماشین رفتیم خونه خودم لباسای خودمم گرفتم رفتیم سمت مدرسه از ماشین ک پیاده شدم آلیس پرید بغلم
آلیس:ددییی دلم برات تنگ شد بود ایششش این دختره هرزه چرا پیش توئه
ا/ت:ببخشید ک ددیت رو دزدیدم احمق رفتم سمت بچه ها
جین:اوووو ا/ت خانوممممم با کوک تشریف میارن
ااا بابا صبح اومد دم خونم منم باهاش اومدم
تهیونگ: چرا اومد؟؟
نمیدونم گف حوصله نداشتم راه رو تنها بیام مدرسه ولش کن برین کلاس
بعد کلاس
رفتیم با کوک خونه پدرش خیلی با ذوق درو باز کرد
پ.کوک: اووو عروس نازم تو پسرم رو بهم برگردوندی ممنونم ازت مادر بیا پسرت اومده
مادر بزرگ کوک: اوه پسرم دختر خوش اومدید
ا/ت: با دیدنشون نفرتی کل وجودم گرف بغلم کرد با اون دستاش صورتم رو نوازش کرد همون دستایی با روح پدرم بازی کرد همون کسی بغلم کرد ک پدرم رو کشت باور نمیشه من نمیتونم اینجا بمونم
آخ خستممم مادر بزرگ میشه من برم اتاق کوک؟؟؟
کوک: او عشقم بیا بریم
اهوم
کوک: دستش رو گرفتم بردمش توی اتاق تا رفتیم درو بستم و چسبوندمش به دیوار
لبم رو روی لبش گذاشتم آروم مک زدم و ول کردم
ا/ت: دیوونه چیکار میکنی
کوک: لب عشقم رو بوسیدم اینجوری ک باهاش حرف میزنی هر آدمی بود دوس داشت بوسش کنه
ا/ت: آروم هلش دادم ک خودم پیش قدم شدم من میرفتم ک این رفت عقبی پرتش روی تخت و خودمم خم شدن
آقای جئون شیطونی نکن من خودم اول و آخر شیطونیم
کوک: اووو خانم کیم مثل اینکه دلش بدجوری شیطونی میخواد دستش رو گرفتم ک پرت شد روم برگردوندم و بغلش کردم و خوابیدیم
پارت پونزده🤍🖤
ا/ت: کوک با پدرش صحبت کرد و امروز بعد مدرسه میرفتیم اونجا البته باباش گفت بیاید و بمونید این بهترین کار بود البته روح باباش الان توی دستای منه و هرچی بگم انجام میده اینم فکر خودم بود
صبح
با نور خورشید بیدار شدم دیشب کوک بعد حرف زدن با باباش اومد سمتم و بغلم کرد و باهم خوابیدیم
کوکی پاشو
کوک:هوم چرا
خیر سرمون باید بریم مدرسه کوک ولی بیا به بچه ها نگیم اون آلیس عنتر بلایی سر مادرت میاره
کوک:باش
از خواب پاشدم غذا هم نخوردیم دیشب چون برق رف لباسای ا/ت رو گذاشتم پشت ماشین رفتیم خونه خودم لباسای خودمم گرفتم رفتیم سمت مدرسه از ماشین ک پیاده شدم آلیس پرید بغلم
آلیس:ددییی دلم برات تنگ شد بود ایششش این دختره هرزه چرا پیش توئه
ا/ت:ببخشید ک ددیت رو دزدیدم احمق رفتم سمت بچه ها
جین:اوووو ا/ت خانوممممم با کوک تشریف میارن
ااا بابا صبح اومد دم خونم منم باهاش اومدم
تهیونگ: چرا اومد؟؟
نمیدونم گف حوصله نداشتم راه رو تنها بیام مدرسه ولش کن برین کلاس
بعد کلاس
رفتیم با کوک خونه پدرش خیلی با ذوق درو باز کرد
پ.کوک: اووو عروس نازم تو پسرم رو بهم برگردوندی ممنونم ازت مادر بیا پسرت اومده
مادر بزرگ کوک: اوه پسرم دختر خوش اومدید
ا/ت: با دیدنشون نفرتی کل وجودم گرف بغلم کرد با اون دستاش صورتم رو نوازش کرد همون دستایی با روح پدرم بازی کرد همون کسی بغلم کرد ک پدرم رو کشت باور نمیشه من نمیتونم اینجا بمونم
آخ خستممم مادر بزرگ میشه من برم اتاق کوک؟؟؟
کوک: او عشقم بیا بریم
اهوم
کوک: دستش رو گرفتم بردمش توی اتاق تا رفتیم درو بستم و چسبوندمش به دیوار
لبم رو روی لبش گذاشتم آروم مک زدم و ول کردم
ا/ت: دیوونه چیکار میکنی
کوک: لب عشقم رو بوسیدم اینجوری ک باهاش حرف میزنی هر آدمی بود دوس داشت بوسش کنه
ا/ت: آروم هلش دادم ک خودم پیش قدم شدم من میرفتم ک این رفت عقبی پرتش روی تخت و خودمم خم شدن
آقای جئون شیطونی نکن من خودم اول و آخر شیطونیم
کوک: اووو خانم کیم مثل اینکه دلش بدجوری شیطونی میخواد دستش رو گرفتم ک پرت شد روم برگردوندم و بغلش کردم و خوابیدیم
پارت پونزده🤍🖤
۱۲.۱k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.