عشق و عاشقی در مدرسه ۴

رفتیم توی کلاس رفتم پیشِ یونگی نشستم
+ببخشید ولی‌تو نباید ون کار و میکردی
_توی کاره من دخالت نکن
+اگه بخوای ادم بکشی دخالت میکنم
_انگار یادت رفته من یه قلدرم
+ولی من ازت نمیترسم
_اولین نفری هستی که میگه ازم نمیترسی
که معلم امد داخله کلاس و درس داد بعدشم زنگ خورد میخواستم بلند شم که یهو یه دختره امد سرِکلاس و گفت
*یه پسره ی خوشتیپ امده میخواد ا/ت رو ببینه
همه ی دخترای کلاس رفتن دنباله دختره که ببینن ون پسره کیه از ون جای که میدونم جکسون بود زود رفتم بیرون وقتی دیدمش رفتم پریدم بغلش
+دلم برات تنگ شده بود
÷منم کوچولو خانم
+من کوچولو نیستم
÷هستی
+نیستم
÷هستی
+میگم چه خوشتیپ شدی همه ی دخترا دارن بهت نگاه میکنن
÷تو هم خوشگل شدی دلم نمیخواد پسرا بهت نگاه کنن
+بله دیگه خواهر تو هستما
÷میگم بیا برای این که دخترا به من نگاه نکنن و پسرا تو رو اذیت نکنن بگیم رلیم
+باشه
که یهو یه دختره امد سمتمون
!نمیخوای این اقای جذاب رو معرفی‌کنی
+اره ایشون دوست پسره منه
!واقعا
÷اره حالا برو
وقتی دختره رفت چشمم به یونگی افتاد انگار از این که گفتم دوست دختره جکسون هستم ناراحت و عصبانی بود
÷بیا بریم ولی قبلش من میرم دفترِمدیر
+باشه
جکسون رفت که یهو یونگی امد سمتم
_واقعاً دوست پسرت بود
+اره چطور
_نمیدونستم دوست پسر داری
+چون ما دوست نیستیم که بدونی
_پس از این به بعد کاری میکنم که ون دوست پسرت وجود نداشته باشه
+داری چی میگی
_میگم که من تو رو دوست دارم ولی تو دوست پسر داری
+من باید برم
خیلی زود از مدرسه رفتم بیرون یعنی چی که دوسم داره داشتم فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد جکسون بود جواب دادم که گفت ..............





ببخشید اگه غلط املای داشتم