پارت چهل و چهارم
بعد از چند مین کوک داشت گوشت ها رو سرخ می کرد
سویونگ ـ می گم کوک داری کم کم برا خثدت اشپزی می شی یا
کوک ـ کس دیگه ای هم زنی مثل تو داشت همچین اشپز ماهری می شد
سویونگ ـ خوب من تشپزیم خوب نیست به غیر از این من الا حامله ام
کوک ـ می گم کی برای تاعین جنسیت می ریم
سویونگ ـ هر وقت چهار ماه شد
کوک ـ خوب کی این چهار ماه می گذره
سویونگ ـ تو چرا صبر نداری می گذره
کوک ـ خوب چیکار کنم ندارم من دارم برای روزی که بچه به دنیا بیاد لحظه شماری می کنم
از زبان راوی
همین طور روز و روز ها می گذشت و کم کم شکم سویونگ بزرگتر می شد و بلاخره این چهار ما گذشت
کوک ـ سویونگ بدو برو لباس عوض کن بدو الا نو بتمون می شه ها از قبل خواهرم رو فرستادم برامون نو بت بگیر
سویونگ ـ اومدم تو چرا این قدر عجله داری
کوک ـ می خوام ببینم بچه دختره یا پسر
سویونک ـ خودم هم قند داره تو دلم اب می شه پس بیا بریم
بعدش به بیمارستان رسیدن
و بعد از چند مین پرستار صدلشون زد و وارد اتاق شدن
دکتر ـ خوب مبارکه بچه ..........
بچه ها برای پارت بعد
شیش تا لایک
پنج تا کامنت
سویونگ ـ می گم کوک داری کم کم برا خثدت اشپزی می شی یا
کوک ـ کس دیگه ای هم زنی مثل تو داشت همچین اشپز ماهری می شد
سویونگ ـ خوب من تشپزیم خوب نیست به غیر از این من الا حامله ام
کوک ـ می گم کی برای تاعین جنسیت می ریم
سویونگ ـ هر وقت چهار ماه شد
کوک ـ خوب کی این چهار ماه می گذره
سویونگ ـ تو چرا صبر نداری می گذره
کوک ـ خوب چیکار کنم ندارم من دارم برای روزی که بچه به دنیا بیاد لحظه شماری می کنم
از زبان راوی
همین طور روز و روز ها می گذشت و کم کم شکم سویونگ بزرگتر می شد و بلاخره این چهار ما گذشت
کوک ـ سویونگ بدو برو لباس عوض کن بدو الا نو بتمون می شه ها از قبل خواهرم رو فرستادم برامون نو بت بگیر
سویونگ ـ اومدم تو چرا این قدر عجله داری
کوک ـ می خوام ببینم بچه دختره یا پسر
سویونک ـ خودم هم قند داره تو دلم اب می شه پس بیا بریم
بعدش به بیمارستان رسیدن
و بعد از چند مین پرستار صدلشون زد و وارد اتاق شدن
دکتر ـ خوب مبارکه بچه ..........
بچه ها برای پارت بعد
شیش تا لایک
پنج تا کامنت
۶.۵k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.