فیک کوک پارت ¹⁷ ♡نفرت تا عشق♡
آنچه گذشت:
میا: اوییی درد داره کوک
کوک: خیلی خوشگل بودن ببخشیدــ
................................................................................
میا: باشه چرا بچها صدایی ازشون نیست؟
کوک: گفتم برن
میا: هعیی چرا
کوک: خودت من فقط میتونم با اه ناله تو ح*ری شم
میا: اوییی چه حرفا
میا: اییی حوصلم پوکید
کوک: من نمیدونم که چه بازی دوست داری برای همین چندتا خریدم عشقم
میا: ه... ها ب... بازییی (برق چشم)
کوک: نمیدونستم خیلی خوشت میاد
میا: من عاشقشم
کوک: بیا بریم بازی کنیم
میا: باشه
بلند شدم که کوک از پشتم گرفت و گوشم رو گاز گرفت
میا: هعی
کوک: ولی بازی *ک*یه
کوک: میای پایین
میا: خودم نباشم حله
کوک: ارع
در رو باز کرد و از پله ها رفتیم پایین نشستیم رو مبل
کوک: ایکاش غذا سفارش بدم
میا: من میتونم برات درست کنم
کوک: باشه
بلند شدم رفتم در کابینت رو باز کردم واو یالمه نودل حیح
در یخچال رو باز کردم و یالمه گوشت هم اونجا بود
میا: هعی عشقم ارد کجاس
کوک: ع... عام عشقم..... اره عشقم تو کابینت
میا: ممنونم ارد رو اوردم و یسسس اونجا پودر سوخاری هم بود توی یه کاسه زردی تخم مرغ رو ریختم و مرغ ها رو شستم و زدم توشون و توی روغن سرخ کردم اونا تموم شد رفتم نودل ها رو توی چند طمع درست کردم و گذاشتمش تو کاسه مختلف اخه مزه قاطی میشد درست شدن و رفتم گذاشتم رو میز
کوک: یااااا چه خوشگلن دختر تو اشپزیت چه خوبه
میا: مزه خوبی داره ببین
کوک: او چه داغه یاااااا خداااااا مرغ سوخاریییی هم داریم
میا: هعی کوکی
کوک: جان کوکی
میا: میشه بازی جنگی بیاری🥹
کوک: باشه ولی تو دختری هن
میا: مهم نیست
(۳٠ دقیقه بعد بازی)
کوک: دختر تو چقدرررر زرنگی
میا: هه داری با نوب پابجی حرف میزنی
کوک: دوستت دارم
میا: منم عزیزم
کوک: میا تو منو ول نمیکنی درسته (بغض)
میا: به هیچ وج
کوک: دیگه بیا بخوابیم
میا: باشه
خوابیدم رو پاش بعد از پنج دقیقه دوتامون خوابمون برد
(یک ماه بعد)
کوک گوشیم زنگ خورد میا بود وقتی جواب دادم گفت میشه بیای دنبالم برم دکتر حالم بده گفتم باشه رفتم دنبالش رو بردمش دکتر
میا: ویی چه شلوغه
کوک: نه بیا بریم
میا: کجا
کوک: ما وقت نمیخایم مگه من رو نمیشناسی
میا: او اره تو پادشاهی
رفتیم تو اتاق و دکتره مرد بود خجالت میکشیدم
دکتر: هی برید بیرون اقا تا من کارم رو انجام بدم
کوک: من شوهرشم
میا: هعی برو کوک چیزی نیست
کوک: اخه
میا: ول کن برو
(رفت)
دکتر خوب بفرمایید بشنید
میا: چشم
نشستم و ازم آزمایش گرفت گفت یه دو دقیقه صبر کنید الان جواب آزمایش میاد
میا: باشه
پرستار: اقا بفرمایید
دکتر: ممنونم آزمایش رو دید و بهم لبخندی زد
میا: چیز بدیه
دکتر: نه چیزی نیست برو بگو شوهرتم بیاد تا بگم
کوک: چی شده
میا: هوم
دکتر: زن شما حاملس
کوک و من خشک شده بودیم کوک برگشت و نگاهم کرد پرید بغلم گفت
کوک: عشقم تو حامله ای خدای من
میا: من نمیدونستم
دکتر: از زنتون خیلی مراقبت کنید باشه
کوک: حتما
بعدی
لایک۲٠💜
کامنت۲٠🐾
فالور۱🦋
بچها داشتم سریال خواهران برادران رو میدیم وقتی مینوشتم گریه هم میکردم هوفف قدیر مرد عی بیخیال پارت بعدی محشره
میا: اوییی درد داره کوک
کوک: خیلی خوشگل بودن ببخشیدــ
................................................................................
میا: باشه چرا بچها صدایی ازشون نیست؟
کوک: گفتم برن
میا: هعیی چرا
کوک: خودت من فقط میتونم با اه ناله تو ح*ری شم
میا: اوییی چه حرفا
میا: اییی حوصلم پوکید
کوک: من نمیدونم که چه بازی دوست داری برای همین چندتا خریدم عشقم
میا: ه... ها ب... بازییی (برق چشم)
کوک: نمیدونستم خیلی خوشت میاد
میا: من عاشقشم
کوک: بیا بریم بازی کنیم
میا: باشه
بلند شدم که کوک از پشتم گرفت و گوشم رو گاز گرفت
میا: هعی
کوک: ولی بازی *ک*یه
کوک: میای پایین
میا: خودم نباشم حله
کوک: ارع
در رو باز کرد و از پله ها رفتیم پایین نشستیم رو مبل
کوک: ایکاش غذا سفارش بدم
میا: من میتونم برات درست کنم
کوک: باشه
بلند شدم رفتم در کابینت رو باز کردم واو یالمه نودل حیح
در یخچال رو باز کردم و یالمه گوشت هم اونجا بود
میا: هعی عشقم ارد کجاس
کوک: ع... عام عشقم..... اره عشقم تو کابینت
میا: ممنونم ارد رو اوردم و یسسس اونجا پودر سوخاری هم بود توی یه کاسه زردی تخم مرغ رو ریختم و مرغ ها رو شستم و زدم توشون و توی روغن سرخ کردم اونا تموم شد رفتم نودل ها رو توی چند طمع درست کردم و گذاشتمش تو کاسه مختلف اخه مزه قاطی میشد درست شدن و رفتم گذاشتم رو میز
کوک: یااااا چه خوشگلن دختر تو اشپزیت چه خوبه
میا: مزه خوبی داره ببین
کوک: او چه داغه یاااااا خداااااا مرغ سوخاریییی هم داریم
میا: هعی کوکی
کوک: جان کوکی
میا: میشه بازی جنگی بیاری🥹
کوک: باشه ولی تو دختری هن
میا: مهم نیست
(۳٠ دقیقه بعد بازی)
کوک: دختر تو چقدرررر زرنگی
میا: هه داری با نوب پابجی حرف میزنی
کوک: دوستت دارم
میا: منم عزیزم
کوک: میا تو منو ول نمیکنی درسته (بغض)
میا: به هیچ وج
کوک: دیگه بیا بخوابیم
میا: باشه
خوابیدم رو پاش بعد از پنج دقیقه دوتامون خوابمون برد
(یک ماه بعد)
کوک گوشیم زنگ خورد میا بود وقتی جواب دادم گفت میشه بیای دنبالم برم دکتر حالم بده گفتم باشه رفتم دنبالش رو بردمش دکتر
میا: ویی چه شلوغه
کوک: نه بیا بریم
میا: کجا
کوک: ما وقت نمیخایم مگه من رو نمیشناسی
میا: او اره تو پادشاهی
رفتیم تو اتاق و دکتره مرد بود خجالت میکشیدم
دکتر: هی برید بیرون اقا تا من کارم رو انجام بدم
کوک: من شوهرشم
میا: هعی برو کوک چیزی نیست
کوک: اخه
میا: ول کن برو
(رفت)
دکتر خوب بفرمایید بشنید
میا: چشم
نشستم و ازم آزمایش گرفت گفت یه دو دقیقه صبر کنید الان جواب آزمایش میاد
میا: باشه
پرستار: اقا بفرمایید
دکتر: ممنونم آزمایش رو دید و بهم لبخندی زد
میا: چیز بدیه
دکتر: نه چیزی نیست برو بگو شوهرتم بیاد تا بگم
کوک: چی شده
میا: هوم
دکتر: زن شما حاملس
کوک و من خشک شده بودیم کوک برگشت و نگاهم کرد پرید بغلم گفت
کوک: عشقم تو حامله ای خدای من
میا: من نمیدونستم
دکتر: از زنتون خیلی مراقبت کنید باشه
کوک: حتما
بعدی
لایک۲٠💜
کامنت۲٠🐾
فالور۱🦋
بچها داشتم سریال خواهران برادران رو میدیم وقتی مینوشتم گریه هم میکردم هوفف قدیر مرد عی بیخیال پارت بعدی محشره
۷۳.۶k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.