گارسون جذاب (پارت۲)
همگی بلند شدیم و وقتی معلم نشست ما هم نشستیم.
معلم-سلام بچه ها امروز دانش اموز انتقالی داریم ،لطفا خودتون رو معرفی کنید.
۱-سلاممم ! من جئون جانگ کوک هستم از آشناییتون خوشبختم
۲-سلام من کیم نامجون هستم از ملاقاتتون خوشحالم
بچه های کلاس- اونا خیلی جزابن....ینی عمل کردن....؟.....فک نکنم ....
بچه ها داشتن در مورد اونا حرف میزدن که معلم گفت: بچه ها نمیخوایید به دانش اموزای جدیدمون خوش امد بگین؟
این حرف معلم صحبت دانش اموزا رو قطع کرد ...
بچه های کلاس-خوش اومدین به این مدرسه ) بعد گفتن این دست زدیم .
معلم-خب برید جای خالی پیدا کنید و بشینید تا هر چه زود تر درس رو شروع کنیم.
اونا هماهنگ با هم گفتن:بله معلم
.
.
.
بغل دست من خالی بود،البته بهتره بگم تنها جای خالی بود
جانگ کوک-معلم صندل کافی نداریم!!!
معلم-برو از پایین بیار
جانگ کوک رفت تا صندلی بیاره،و نامجون هم کنار من نشست،بعد از چند دقیقه جانگ کوک اومد با یه صندل ، اونم نشست سمت چپ من،(زنگ اول زبان داشتیم)من وقتی این یادم اومد زیر لب به خودم گفتم خاک بر سرت تو که درس نخوندی و خیلی استرس داشتم که نکنه از من بپرسه...
وقتی معلم گفت: کتاب های زبان تون رو در بیارید،جانگ کوک اخمی کرد و لباشو اویزون کرد و گفت: زبان؟؟اه لعنت بهش
.
.
.
نامجون بی توجه به اون روشو به طرف من کرد و گفت: عامم میشه اسمتو بدونم؟
من- البته اسم من آیو هست اینو گفتم و لبخندی زدم
نامجون-اهم،ایو میشه بگب کدوم صفحه رو باز کنم؟
من-صفحه ی 54
معلم-اول یکم درس میخونیم بعد ازتون میپرسم باشه؟
بچه ها-بله معلم
معلم-خوبه
اولش ۲ صفحه خوندیم بعدش شروع کرد به پرسیدن،استرس خیلی زیادی داشتم
معلم-عاماخرین نفر از کی بپرسم؟اها کیم نامجون تو .
یه نفس عمیقی کشیدم و زیر لب گفتم بزار از راه برسه بعد😒
از نامجون هم بپرسید و خدا رو شکر زنگ تفریح رو زدن .......
دوستان ممنون بابت لایک هاتون و فالو هاتون😘😘
معلم-سلام بچه ها امروز دانش اموز انتقالی داریم ،لطفا خودتون رو معرفی کنید.
۱-سلاممم ! من جئون جانگ کوک هستم از آشناییتون خوشبختم
۲-سلام من کیم نامجون هستم از ملاقاتتون خوشحالم
بچه های کلاس- اونا خیلی جزابن....ینی عمل کردن....؟.....فک نکنم ....
بچه ها داشتن در مورد اونا حرف میزدن که معلم گفت: بچه ها نمیخوایید به دانش اموزای جدیدمون خوش امد بگین؟
این حرف معلم صحبت دانش اموزا رو قطع کرد ...
بچه های کلاس-خوش اومدین به این مدرسه ) بعد گفتن این دست زدیم .
معلم-خب برید جای خالی پیدا کنید و بشینید تا هر چه زود تر درس رو شروع کنیم.
اونا هماهنگ با هم گفتن:بله معلم
.
.
.
بغل دست من خالی بود،البته بهتره بگم تنها جای خالی بود
جانگ کوک-معلم صندل کافی نداریم!!!
معلم-برو از پایین بیار
جانگ کوک رفت تا صندلی بیاره،و نامجون هم کنار من نشست،بعد از چند دقیقه جانگ کوک اومد با یه صندل ، اونم نشست سمت چپ من،(زنگ اول زبان داشتیم)من وقتی این یادم اومد زیر لب به خودم گفتم خاک بر سرت تو که درس نخوندی و خیلی استرس داشتم که نکنه از من بپرسه...
وقتی معلم گفت: کتاب های زبان تون رو در بیارید،جانگ کوک اخمی کرد و لباشو اویزون کرد و گفت: زبان؟؟اه لعنت بهش
.
.
.
نامجون بی توجه به اون روشو به طرف من کرد و گفت: عامم میشه اسمتو بدونم؟
من- البته اسم من آیو هست اینو گفتم و لبخندی زدم
نامجون-اهم،ایو میشه بگب کدوم صفحه رو باز کنم؟
من-صفحه ی 54
معلم-اول یکم درس میخونیم بعد ازتون میپرسم باشه؟
بچه ها-بله معلم
معلم-خوبه
اولش ۲ صفحه خوندیم بعدش شروع کرد به پرسیدن،استرس خیلی زیادی داشتم
معلم-عاماخرین نفر از کی بپرسم؟اها کیم نامجون تو .
یه نفس عمیقی کشیدم و زیر لب گفتم بزار از راه برسه بعد😒
از نامجون هم بپرسید و خدا رو شکر زنگ تفریح رو زدن .......
دوستان ممنون بابت لایک هاتون و فالو هاتون😘😘
۱۷.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.