tired of the world p³
از زبان ا.ت
زنگ خورد آروم آروم به پشت بوم رفتم تا مدیر نبینه رفتم روسقف مدرسه یه نگاه به ارتفاع انداختم
ا.ت : واسع خو.دک.شی خوبه
باد خنکی میوزید تو افکار پیچ خوردم فرو رفته بودم که باصدای یکر ازشون دست کشیدم
کوک : زود اومدی
با ی پوز خند مسخره و ی اب نبات تو دهنش بهم خیره شده بود
ا.ت : کارتو بگو
کوک : گفتنی نی انجام دادنی عه ، پسرا
دیدم دوستاش بهم هجوم آوردن حوصله دعوا نداشتم پس فقط جا خالی میدادم ولی نه اینا واقعا میخوان منو بزنن کوک نیومده بود جلو و من با دوستاش سرم گرم بود.....دیگه حوصلم سر رفت خواستم یکم حال کنم پس همشونو گرفتم زیر مشت لگد یونگی از دماغش خون میومد ولی مثل اینکه پاش بیشتر درد میکرد جیمین ابروش خون میومد و خیلی عصبی بود و جیهوپ با گرد کردن دستاش رو پهلوش داشت ناله میکرد.....به سمت جونگ کوک ک اصلا نیومده بود جلو رفتم
ا.ت : منو با این چیزا نترسون اینا واس من ی شوخیه
ابنباتش رو گرفتم و گذاشتم تو دهنم و یه مشت به صورتش زدم که باعث شد گوشه لبش پاره بشه و خون بیاد بعدشم راهمو کج کردم از اون مکان بیرون اومدم
ویو کوک
پچه هارو خیلی خوب زد
جیمین : پدرصگ اگه میدونستم اینطوری میشه گوه خوردم با نظر یونگی موافقت کردم
یونگی : تقصیر تو نیست جیمین من گوه خوردم نظر دادم
جیهوپ : با این درد نمیخواد به گوه خوری هاتون فکر کنید
کوک : ولی به نظر من اون.....اون با همه فرق داره....اون....خوشگله....خفنه.....و سک.سی اوففف
جیمین : بچه ها یچی بگم؟
یونهوپ : بگ.
جیمین : پایه هستین ی درس حسابی بهش بدیم
کوک : ب کی ؟
یونمینهوپ : تووووو
که سه نفری ریختن سرم اما میدونستم این فقط ی شوخیه چون اونا و البته من اینجوری شوخی میکنیم
حمایت فراموش نشه.....شبتون خوش 🫶🩷🥲
زنگ خورد آروم آروم به پشت بوم رفتم تا مدیر نبینه رفتم روسقف مدرسه یه نگاه به ارتفاع انداختم
ا.ت : واسع خو.دک.شی خوبه
باد خنکی میوزید تو افکار پیچ خوردم فرو رفته بودم که باصدای یکر ازشون دست کشیدم
کوک : زود اومدی
با ی پوز خند مسخره و ی اب نبات تو دهنش بهم خیره شده بود
ا.ت : کارتو بگو
کوک : گفتنی نی انجام دادنی عه ، پسرا
دیدم دوستاش بهم هجوم آوردن حوصله دعوا نداشتم پس فقط جا خالی میدادم ولی نه اینا واقعا میخوان منو بزنن کوک نیومده بود جلو و من با دوستاش سرم گرم بود.....دیگه حوصلم سر رفت خواستم یکم حال کنم پس همشونو گرفتم زیر مشت لگد یونگی از دماغش خون میومد ولی مثل اینکه پاش بیشتر درد میکرد جیمین ابروش خون میومد و خیلی عصبی بود و جیهوپ با گرد کردن دستاش رو پهلوش داشت ناله میکرد.....به سمت جونگ کوک ک اصلا نیومده بود جلو رفتم
ا.ت : منو با این چیزا نترسون اینا واس من ی شوخیه
ابنباتش رو گرفتم و گذاشتم تو دهنم و یه مشت به صورتش زدم که باعث شد گوشه لبش پاره بشه و خون بیاد بعدشم راهمو کج کردم از اون مکان بیرون اومدم
ویو کوک
پچه هارو خیلی خوب زد
جیمین : پدرصگ اگه میدونستم اینطوری میشه گوه خوردم با نظر یونگی موافقت کردم
یونگی : تقصیر تو نیست جیمین من گوه خوردم نظر دادم
جیهوپ : با این درد نمیخواد به گوه خوری هاتون فکر کنید
کوک : ولی به نظر من اون.....اون با همه فرق داره....اون....خوشگله....خفنه.....و سک.سی اوففف
جیمین : بچه ها یچی بگم؟
یونهوپ : بگ.
جیمین : پایه هستین ی درس حسابی بهش بدیم
کوک : ب کی ؟
یونمینهوپ : تووووو
که سه نفری ریختن سرم اما میدونستم این فقط ی شوخیه چون اونا و البته من اینجوری شوخی میکنیم
حمایت فراموش نشه.....شبتون خوش 🫶🩷🥲
۷.۲k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.